کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلبی بیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلبی بیک
لغتنامه دهخدا
کلبی بیک . [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گندمان است که در بخش بروجن شهرستان شهر کرد واقع است و 608 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
واژههای مشابه
-
کلبی خانی
لغتنامه دهخدا
کلبی خانی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج است که در بخش اسد آباد شهرستان همدان واقع است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کلبی آباد
لغتنامه دهخدا
کلبی آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فعله کری است که در بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاه واقع است و350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 5).
-
کلبی ها
لغتنامه دهخدا
کلبی ها. [ ک َ ] (اِخ ) فرقه ای از فلاسفه ٔ یونان که بوسیله ٔ «آنتیس تن » یکی از شاگردان سقراط پایه گذاری و سپس بوسیله ٔ دیوژن (دیوجانس ) مشهور گردید و شهرت آنان بدین نام ازجهت تحقیر تمام روابط اجتماعی و پیش گرفتن یک زندگی بسیار بدوی و عادت به سرزنش ...
-
کلبی ها
لغتنامه دهخدا
کلبی ها. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاور کبکان است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 153 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
علی کلبی
لغتنامه دهخدا
علی کلبی . [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی الحسین حسنی کلبی مکنی به ابوالقاسم . وی از امیران صقلیة (سیسیل ) بود. در سال 360 هَ . ق . برادرش احمد که حاکم بر این جزیره بود برای فرماندهی ناوگان المعز فاطمی به مصر رفت و وی به جانشینی او به ح...
-
علی کلبی
لغتنامه دهخدا
علی کلبی . [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن سلیمان کلبی .مکنی به ابونوفل . محدث است و از ولیدبن مسلم بن نوفل بن ابی عقرب روایت کند. و نیز رجوع به ابونوفل شود.
-
ابوالحسن کلبی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن کلبی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن علی . دومین از امرای بنوابی الحسن . او در غیبت پدر امارت صقلیه داشت و در آن وقت از دست امپراطور قسطنطنیه لشکری انبوه برای استخلاص آن جزیره فرستاده شد. ابوالحسن از پدر خود مدد خواست و پ...
-
ابوالحسن کلبی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن کلبی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جدّ سلسله ٔ کلبیین . و این سلسله از دست خلفای فاطمی از سال 336 هَ . ق . مدت 95 سال در جزیره ٔ صقلیه حکم رانده اند. رجوع به کلبیون شود.
-
ابوالخطار کلبی
لغتنامه دهخدا
ابوالخطار کلبی . [ اَ بُل ْ خ َطْ طا رِ ک َ ] (اِخ ) عسام بن ضراربن سلامان بن خیثم بن ربیعةبن حصن بن ضمضم بن عدی بن جناب . شاعری از عرب . او از دست هشام ولایت اندلس داشت و در آنجا یمانیان را بر مصریان پیشی وفضیلت مینهاد و آن بر مصریان صعب و ناگوار می...
-
جعفر کلبی
لغتنامه دهخدا
جعفر کلبی . [ج َ ف َ رِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن یوسف ...شود.
-
دحیه ٔ کلبی
لغتنامه دهخدا
دحیه ٔ کلبی . [ دِ ی َ ی ِ ک َ ] (اِخ )دحیةبن خلیفة الکلبی متوفی به حدود سال 45 هَ . ق . از مشاهیر صحابه ٔ پیغمبر اسلام و به حسن صورت معروف بود. پیغمبر اکرم او را به رسالت نزد قیصر روم شرقی (هرقل ) فرستاد (6 تا 7 هَ . ق .). دحیة تا زمان خلافت معاویه ...
-
ده کلبی
لغتنامه دهخدا
ده کلبی . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 221 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
شهوت کلبی
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبی . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. جوع الکلب . (یادداشت مؤلف ). علتی است که هرچند خورد اشتداد اشتهای طعام و حرص بر مأکولات هم چنان باشد، و این مرض را جوع الکلب نیز گویند. (غیاث ). علتی باشد که مردم طعام بی اندازه ...