کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلبههتل کوهستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) سگ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کلاب و کلبات . جج ، کلابات . (ناظم الاطباء). || درختی است خاردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خار برهنه از شاخ . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) دکان می فروش . و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || موی دراز از دو کرانه ٔ دهان سگ و گربه . || دوال ، یا یکتاه رسن پوست خرما که بدان درز دوزند. || سختی و تنگی . || خشکسالی و قحط. || سختی سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة.[ ک َ ل ِ ب َ ] (ع اِ) درختی است خاردار. || (ص ) ارض کلبه ، زمین که گیاهش از بی آبی خشک و همچو خار گردیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مونث کَلِب . (اقرب الموارد).
-
کلبة
دیکشنری عربی به فارسی
سگ ماده , زن هرزه , شکايت کردن , قر زدن
-
کُلبه
لهجه و گویش تهرانی
خانه کوچک و فقیرانه. معنای اطاقک چوبی .
-
کلبه دار
لغتنامه دهخدا
کلبه دار. [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) دکان دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کلبه داری
لغتنامه دهخدا
کلبه داری . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) دکان داری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آهنگری رست و سالار گشت پس از کلبه داری سپهدار گشت .اسدی .
-
هتلکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانهکلبه
-
lodge hotel1
مهمانخانهکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای با اتاقهایی در ساختمانهای مجزای چوبی یا روستایی متـ . هتلکلبه
-
cottage cheese
پنیر کلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گونهای پنیر سفید نرم که از شیر پسچرخ ترش تهیه شود توضیح: نام کلبه به این دلیل به پنیر اطلاق شده است که اول بار آن را در کلبهای روستایی تولید کردند
-
ecolodge
بومکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی معمولاً کوچک و گران در نزدیکی محدودۀ حفاظتشده یا داخل آن، بهویژه برای طبیعتگردان
-
ام کلبة
لغتنامه دهخدا
ام کلبة. [ اُم ْ م ِ ک َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) تب . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || داهیه . در خبراست : نعم الفتی ان لم تدرکه ام کلبة. || حمار. الاغ . (از المرصع) .
-
کومه (کلبه)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: -------- طاری: --------- طامه ای: --------- طرقی: --------- کشه ای: --------- نطنزی: ---------
-
کلبه درویشی
لهجه و گویش تهرانی
در تعاف به خانه گفته میشود،محل فقیرانه
-
کلبه خرابه
لهجه و گویش تهرانی
اشاره به خانه