کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلبه
/kolbe/
معنی
۱. خانۀ کوچک؛ خانه.
۲. خانۀ روستایی.
۳. [قدیمی] دکان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشیان، آلونک، زاغه، عریش، کاشانه، کوخ، کومه، لانه ≠ صرح، قصر، کاخ
دیکشنری
cabana, cabin, cottage, hovel, hut, lodge, shack, shanty
-
جستوجوی دقیق
-
کلبه
لغتنامه دهخدا
کلبه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) خانه ٔ کوچک تنگ و تاریک را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خانه ٔ محقر و تنگ و تاریک بود. (فرهنگ جهانگیری ). خانه ٔ کوچک و تیره . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خانه ٔ کوچک . (غیاث ). خانه ٔ خرد و محقر. (فرهنگ رشیدی ). خا...
-
کلبه
واژگان مترادف و متضاد
آشیان، آلونک، زاغه، عریش، کاشانه، کوخ، کومه، لانه ≠ صرح، قصر، کاخ
-
bungalow
کلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بنایی یکطبقه، با سازۀ سبک و بام سفالین یا پوشالی، که گاه ایوان و اتاق زیرسقفی دارد متـ . بنگالو
-
کلبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kurpak] kolbe ۱. خانۀ کوچک؛ خانه.۲. خانۀ روستایی.۳. [قدیمی] دکان.
-
کلبه
فرهنگ فارسی معین
(کُ بَ یا بِ) (اِ.) خانة کوچک ، کومه .
-
کلبه
دیکشنری فارسی به عربی
حجرة , قفص , کوخ , منتجع , هيکل
-
کلبه
واژهنامه آزاد
تشتی که از سرگین گاو ساخته میشد که دران شلتوک خشک می کردند
-
واژههای مشابه
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) سگ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کلاب و کلبات . جج ، کلابات . (ناظم الاطباء). || درختی است خاردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خار برهنه از شاخ . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) دکان می فروش . و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || موی دراز از دو کرانه ٔ دهان سگ و گربه . || دوال ، یا یکتاه رسن پوست خرما که بدان درز دوزند. || سختی و تنگی . || خشکسالی و قحط. || سختی سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة.[ ک َ ل ِ ب َ ] (ع اِ) درختی است خاردار. || (ص ) ارض کلبه ، زمین که گیاهش از بی آبی خشک و همچو خار گردیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مونث کَلِب . (اقرب الموارد).
-
کلبة
دیکشنری عربی به فارسی
سگ ماده , زن هرزه , شکايت کردن , قر زدن
-
کُلبه
لهجه و گویش تهرانی
خانه کوچک و فقیرانه. معنای اطاقک چوبی .
-
کلبه دار
لغتنامه دهخدا
کلبه دار. [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) دکان دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کلبه داری
لغتنامه دهخدا
کلبه داری . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) دکان داری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آهنگری رست و سالار گشت پس از کلبه داری سپهدار گشت .اسدی .