کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاهک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلاهک
/kolāhak/
معنی
۱. کلاه کوچک.
۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cap, ferrule, flange, lid, top
-
جستوجوی دقیق
-
کلاهک
لغتنامه دهخدا
کلاهک . [ ک ُ هََ ] (اِ مصغر) مصغر کلاه . کلاه کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || فرهنگستان ایران این کلمه را بجای محفظه ٔ ریشه پذیرفته است . (از واژه های نو فرهنگستان ایران ). محفظه ٔ ریشه . (فرهنگ فارسی معین ). پوشش محافظ انتهای ریشه ٔ گیاهان که غالباً...
-
کلاهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kolāhak ۱. کلاه کوچک.۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.
-
کلاهک
فرهنگ فارسی معین
(کُ هَ) (اِ.) 1 - کلاه کوچک . 2 - قسمت مخروطی شکل انتهای ریشة گیاه .
-
واژههای مشابه
-
reentry vehicle, RV
کلاهک بازآ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کلاهکی که در مرحلۀ آخر پرواز موشک در مسیر بالستیکی (ballistic) رها میشود
-
fairwater, propeller cap, fairwater cone, fairwater cap
کلاهک پروانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سرپوشی مخروطی که برای تسهیل جریان آب در اطراف پروانه بر روی مهرۀ پروانه بسته میشود
-
capacitance hat
کلاهک خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شبکهای سیمی که برای افزایش پهنای نوار یا کاهش بسامد تشدید، آن را روی آنتن قرار میدهند
-
کلاهک ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← تاج ریل
-
warhead mating
کلاهکگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نصب کلاهک به بدنۀ موشک یا اژدر یا هواپیما
-
broach warhead
کلاهک نفوذگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی بمب یا موشک با دو کلاهک بههمپیوسته برای نفوذ به بدنۀ زره یا سازۀ مستحکم
-
ice cap
کلاهک یخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، علوم جَوّ] پوششی گنبدیشکل یا بشقابمانند از یخ و برف دائمی که پهنۀ چکادی کوهستانی را میپوشاند بهگونهایکه هیچ قلهای از آن بیرون نیاید؛ این پوشش تحت تأثیر وزن خود در تمام جهتها گسترده میشود و مساحتی کمتر از پنجاههزار کیلومتر م...
-
polar-cap ice, polar ice2
یخ کلاهک قطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یختود مناطق مرکزی اقیانوس شمالگان
-
reef cap
کلاهک آبسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] نهشتهای از آبسنگهای فسیلی که یک جزیره یا کوه را میپوشاند
-
maneuverable reentry vehicle, MaRV
کلاهک بازآی جولانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کلاهکی که قادر به جولانِ ازپیشطرحریزیشده در حین پرواز در مرحلۀ بازورود است
-
multiple independent reentry vehicle, MIRV
کلاهک بازآی مستقل چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعهای از وسایل بازگشتی که هریک دارای چند کلاهک است و در یک موشک بالستیک حمل میشود