کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاهخود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلاهخود
معنی
( ~ .) (اِ.) کلاه آهنی ، کلاه فلزی .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
خود، مغفر
دیکشنری
helmet
-
جستوجوی دقیق
-
کلاهخود
لغتنامه دهخدا
کلاهخود. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کله خود. خود. کلاهی از آهن ، فولاد یا فلز دیگر که سپاهیان بر سر گذارند. مغفر.(فرهنگ فارسی معین ). پوششی از چرمهای مخصوص و پخته شده یا از فلز برای محافظت سر و گردن و گاه صورت جنگجویان . کاسک . (از لاروس ). و رجوع به کلاه و ...
-
کلاهخود
واژگان مترادف و متضاد
خود، مغفر
-
کلاهخود
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کلاه آهنی ، کلاه فلزی .
-
واژههای همآوا
-
کلاه خود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kolāhxud کلاه آهنی؛ کلاه فلزی که در جنگ بر سر میگذارند؛ خود.
-
جستوجو در متن
-
مغفر
واژگان مترادف و متضاد
خود، کلاهخود
-
ترگ
واژگان مترادف و متضاد
کلاهخود، مغفر
-
غولتاش
فرهنگ فارسی معین
(لْ) (اِ.) کلاهخود آهنین .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) ترگ ، کلاهخود، مغفر.
-
خود
واژگان مترادف و متضاد
کلاهخود، کلاه فلزی، مغفر، کلاهجنگی ≠ زره، سپر
-
خوچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - تاج خروس . 2 - ترک ، کلاهخود.
-
تارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمصغ .) 1 - فرق سر، میان سر آدمی . 2 - کلاهخود.
-
سرپایان
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) 1 - عمامه ، دستار. 2 - کلاهخود، خود. 3 - کلاهی نرم که زیر کلاهخود بر سر می نهادند تا خود سر را آزار نکند. 4 - شمله و علاقة دستار و مغفر.
-
Grus monacha
درنای کلاهخودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از درنائیان و راستۀ درناسانان که در ناحیۀ سر پرهای تیرۀ مایل به قرمزی شبیه به کلاهخود دارد