کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلان شکمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
macromineral, bulk element
کلانکانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادۀ کانیایی که نیاز بدن به آن صد میلیگرم در روز یا بیشتر است
-
super henge, henge enclosure
کلانگردمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پشتهای مدور از خاک و گل به قطر بیش از 300 متر که در درون آن خندقی وجود دارد و در محدودۀ مسطح مرکزی آن اغلب آثار فراوانی از استقرار به چشم میخورد
-
macronutrient
کلانمغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای مغذی که منبع عمدۀ تأمین انرژی و مواد سازندۀ اندامگانهاست، شامل آب و کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
-
megaspore
کلانهاگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] هاگهای درشتتر در گیاهانِ دارای دو نوع هاگ
-
megasporangium
کلانهاگدان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ساختاری که در آن کلانهاگ تشکیل میشود
-
macrometeorology
کلان هواشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ هواشناختی بزرگمقیاس، معمولاً برای منطقۀ جغرافیایی وسیع یا قاره یا حتی کل کرۀ زمین
-
gross anatomy, macroanatomy, macroscopic anatomy
کالبدشناسی کلان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] شاخهای از کالبدشناسی که ساختارهای مختلف بدن را با چشم غیرمسلح مطالعه میکند
-
کلان سال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kalānsāl پیر؛ سالخورده.
-
کلان سالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kalānsāli سالخوردگی؛ پیری.
-
bulk substation, bulk power substation
پست کلان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برقی بر روی خط انتقال ولتاژ بالا که توان کلان (bulk power) را برای مصرفکنندگان بدون مولد تأمین میکند
-
آب کلان
لغتنامه دهخدا
آب کلان . [ ک َ ] (اِخ ) نام شعبه ای از رود گاماسب در نهاوند.
-
جفا کلان
لغتنامه دهخدا
جفا کلان . [ ] (اِخ ) از دهات کرمانشهان و نزدیک به طاق وسطام (کذا) است . (مرآت البلدان ).
-
ده کلان
لغتنامه دهخدا
ده کلان . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان . دارای 200 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه ٔ هفت شهیدان تأمین می شود.راه آن شوسه . معدن گچ دارد. ساکنین از طایفه ٔ هفت لن...
-
ده کلان
لغتنامه دهخدا
ده کلان . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لنفور بخش مرکزی شهرستان شاهی . واقع در 10هزارگزی جنوب باختری شیرگاه . دارای 600 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه ٔ ازرو کرسنگ تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
سنگ کلان
لغتنامه دهخدا
سنگ کلان . [ س َ گ ِ ک َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح جوهریان ) جوهری باشد،مثل یاقوت و زمرد و الماس و غیره . (غیاث اللغات ).