کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلان سری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کلان سرینی
لغتنامه دهخدا
کلان سرینی . [ ک َ س ُ ] (حامص مرکب )کلان سرین بودن . بزرگ بودن سرین . رجوع به سرین شود.
-
کلان شکم
لغتنامه دهخدا
کلان شکم . [ ک َ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) بزرگ شکم . (ناظم الاطباء). بزرگ شکم . شکم گنده . بطین . بطن . مبطان . منفوخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف . طحامر، اعجز. (منتهی الارب ). رجوع به شکم و کلان شود.
-
کلان شکمی
لغتنامه دهخدا
کلان شکمی . [ ک َ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) کلان شکم بودن . شکم گنده بودن . بطن . رجوع به کلان شکم شود.
-
کلان قاضی
لغتنامه دهخدا
کلان قاضی . [ ک َ ] (اِخ ) خواجه ... به گفته ٔ مؤلف مجالس از قضات هرات و پدر مولانا وصلی شاعر بود که همه ٔمردم هرات در عقل و رای او را مسلم می دارند. (از مجالس النفائس ص 102). و رجوع به همین کتاب ص 274 شود.
-
کلان کار
لغتنامه دهخدا
کلان کار. [ ک َ ] (ص مرکب ) توانای در کار و عمل مانند آسمان . (ناظم الاطباء). || کارآزموده . مجرب . حاذق . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
کلان گوش
لغتنامه دهخدا
کلان گوش . [ ک َ ] (ص مرکب ) بزرگ گوش . (منتهی الارب ) (از اشتینگاس ). آنکه گوش بزرگ دارد. ارفش . آذن . پیل گوش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلان و گوش شود.
-
کلان گوشی
لغتنامه دهخدا
کلان گوشی . [ک َ ] (حامص مرکب ) بزرگ گوش بودن . اذانی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلان و ماده ٔ قبل شود.
-
کلان گیر
لغتنامه دهخدا
کلان گیر. [ ک َ ] (نف مرکب ) مقابل خردگیر. انواعی از مرغان شکاری که شکار کلان گیرند. باز. بازی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
macroclimate
کلاناقلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اقلیم یک منطقۀ جغرافیایی وسیع در حد بخشی از یک قاره یا کل آن به طول چند صد تا چند هزار کیلومتر
-
megacryst
کلانبلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلور یا دانۀ موجود در سنگ آذرین یا دگرگونی که بهوضوح درشتتر از خمیرۀ پیرامون خود است
-
megacrystic
کلانبلوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی بافتی که در آن بلورهای درشت یا کلانبلورها در خمیرهای ریزتر قرار دارند
-
megaport
کلانبندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بندر بسیار بزرگی که به حملونقل بارگُنجی اختصاص دارد
-
megaplankton
کلاندروایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] دروایانی که اندازۀ آنها بین 200 تا 2000 میلیمتر است
-
grand strategy
کلانراهبرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] علم و فن توسعه و بهکارگیری امکانات دیپلماتی و اقتصادی و اطلاعاتی یک کشور و نیز امکانات نظامی آن در زمان صلح یا جنگ برای دست یافتن به اهداف ملی
-
megatrend, macrotrend
کلانروند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] روندی گسترده شامل روندهای فرعی با آثار و پیامدهای فراوان