کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کَلَالَةً
فرهنگ واژگان قرآن
کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر يا برادر تني يا نا تني - کل کساني که غير از پدر و مادر و فرزند از شخصي ارث مي برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معناي احاطه است ،مجموع هر چيزي را هم که کُل ميخوانند ، براي اين است که به همه اجزا احاطه دارد ، ي...
-
مشکین کلاله
لغتنامه دهخدا
مشکین کلاله . [ م ُ / م ِ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مشکین خط. مشکین کمند. از اسمای معشوق است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
باغ کلاله
لغتنامه دهخدا
باغ کلاله . [ ک َ ل َ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی جنوب خاوری مرکز بخش و 48 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 114 تن سکنه ، آب آنجا ازرودخانه ٔ شاهرود تأمی...
-
واژههای همآوا
-
کلالت
لغتنامه دهخدا
کلالت . [ ک َ ل َ ] (ع مص ) مانده شدن و کند شدن . (غیاث ). مانده شدن . کند شدن شمشیر و زبان و بینایی چشم . کلال . کلالة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چه خواطر و ضمایر ایشان را کلالت و فتور و تعب و نصب زیادت گرداند. (تاریخ بیهق ص 17). || بی پدر و ماد...
-
کلالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کلالة] [قدیمی] kalālat ۱. مانده شدن.۲. کند شدن.۳. بیپدر شدن.۴. بیفرزند شدن.
-
کَلَالَةً
فرهنگ واژگان قرآن
کسی که بی اولاد و پدر ومادر است - خواهر يا برادر تني يا نا تني - کل کساني که غير از پدر و مادر و فرزند از شخصي ارث مي برند(کلمه کلاله در اصل ، مصدر و به معناي احاطه است ،مجموع هر چيزي را هم که کُل ميخوانند ، براي اين است که به همه اجزا احاطه دارد ، ي...
-
جستوجو در متن
-
گلاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golāle = کُلاله
-
collaud
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاله
-
tricholaena
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تری کلاله
-
صدغ
واژگان مترادف و متضاد
بناگوش، شقیقه، کلاله، گیجگاه
-
دومانلی
واژهنامه آزاد
یکی از روستاهای شهرستان کلاله گلستان
-
گلاله
فرهنگ نامها
(تلفظ: golāle) (= کُلاله) مو و کاکل مجعد و پیچیده ، نوعی پیراهن که در عربی قمیص است . ← کُلاله .
-
pollination
گردهافشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] انتقال دانۀ گرده از بساک به کلاله
-
biotic pollinator
گردهافشان جاندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] عامل زندهای که دانۀ گرده را از بساک به کلاله انتقال دهد