کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاغ زاغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاغ زاغی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: --------- طاری: --------- طامه ای: --------- طرقی: qölâsiyâ کشه ای: --------- نطنزی: ---------
-
واژههای مشابه
-
یک کلاغ و چل کلاغ
فرهنگ گنجواژه
بزرگ نمائی، شایعه سازی.
-
کلاغ زدن
لغتنامه دهخدا
کلاغ زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با تیر زدن به کلاغ ، دو کلاغ زد. (فرهنگ فارسی معین ). || طعنه و تمسخرکردن . (فرهنگ فارسی معین ). کلاغ گرفتن . کنایه از طعنه زدن و کردن . (آنندراج ). و رجوع به کلاغ گرفتن شود.
-
کلاغ گرفتن
لغتنامه دهخدا
کلاغ گرفتن . [ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صید کردن و گرفتن کلاغ . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از استهزا و تمسخر و ریشخند کردن . (برهان ) (انجمن آرا). کنایه از طعنه زدن و تسمخر کردن و ریشخند زدن . (فرهنگ فارسی معین ). طعنه زدن ، استهزا کردن . (غیاث...
-
کلاغ بخش
لغتنامه دهخدا
کلاغ بخش . [ ک َ ب َ ] (اِ مرکب )از کلاغ بمعنی غراب و بخش بمعنی سهم و حصه ترکیب شده «سهم کلاغ » حصه ٔ کلاغ . میوه ای که پس از درودن و زدن وحصاد اثمار بر درخت ماند و آن را در شهمیرزاد، وج ِ کو (بچه کوب ) گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کلاغ پر
لغتنامه دهخدا
کلاغ پر. [ ک َ پ َ ] (اِمص مرکب ) پریدن کلاغ . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آن وقت صبح که کلاغ از آشیان پرواز کند. صبح زود. آنگاه که کلاغ پرد. آنگاه از صبح که کلاغ از لانه ٔ خود پرواز کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- تنگ کلاغ پر . رجوع به همین ...
-
کلاغ زنان
لغتنامه دهخدا
کلاغ زنان . [ ک َ زَ] (ق مرکب ) در حال کلاغ زدن . تمسخرکنان : طاوس را کلاغ زنان همچو گنگ مست ظل همای بر سرشان ذات شهریار. میرالهی (از آنندراج ).و رجوع به کلاغ گرفتن شود.
-
کلاغ نشین
لغتنامه دهخدا
کلاغ نشین . [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طغرود است که در بخش دستجرد شهرستان قم واقع است و 129 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kalāqpar ۱. حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو میپرند.۲. تنبیهی به این شکل در سربازخانهها.۳. (صفت) نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیهبندی کنار باغچه بهطور لوزی، که گوشههای آجرها به ه...
-
کلاغ پیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalāqpise عقعق؛ عکه.
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (مص مر.) 1 - پریدن کلاغ . 2 - فرش کردن کف اتاق یا حیاط به طور لوزی به شکلی که گوشه های نظامی ها به هم متصل شود. ؛ تنگ ~ وقت غروب .
-
جسته کلاغ
لغتنامه دهخدا
جسته کلاغ . [ ج َ ت َ / ت ِ ک َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح ورزشکاران ، ورزشی است که کشتی گیران یک پا را به جفته گاه گذاشته بدور یک پا مثل کلاغ از جای به جای برجهند، و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : بس که از آتش رشک تو ب...
-
نان کلاغ
لغتنامه دهخدا
نان کلاغ . [ ن ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در زمین نمناک بهم رسد. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است دوائی و خوراکی که روی زمین پهن می شود و ...
-
بازه کلاغ
لغتنامه دهخدا
بازه کلاغ . [ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 43 هزارگزی شمال باختری مشهد در کنار کشف رود و در جلگه واقع است . ناحیه ای است معتدل دارای 66 تن سکنه و محصول آن غلات و شغل مردم آن زراعت و مالداری و راه آن مالرو...