کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاشی
لغتنامه دهخدا
کلاشی . [ ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در قلعه ٔ جوانرود، ترخان آباد، باباخانی ، زهاب ، ماکوان و شهرزور کرمانشاهان سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59).
-
کلاشی
لغتنامه دهخدا
کلاشی .[ ک َل ْ لا ] (حامص ) قلاشی . (ناظم الاطباء). پول درآوردن از کسان با سماجت . و با کردن صرف می شود. عمل کلاشی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاش شود.
-
واژههای مشابه
-
رندی و کلاشی
فرهنگ گنجواژه
حیلهگری.
-
جستوجو در متن
-
مفتِ خود دیدن
لهجه و گویش تهرانی
کلاشی
-
مفتخوری
لهجه و گویش تهرانی
کلاشی
-
کلاه سازی
لهجه و گویش تهرانی
کلاشی
-
تلکه و تسمه/تِسی
لهجه و گویش تهرانی
زورگیری، کلاشی
-
گوش بُری
لهجه و گویش تهرانی
تلکه،کلاه برداری،کلاشی
-
کلش کردن
لغتنامه دهخدا
کلش کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلاشی کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلش و کلاش و قلاش و قلاشی شود.
-
کلش
لغتنامه دهخدا
کلش . [ ک َ ] (مص جعلی ، اِ مص ) مصدر منحوت و مصنوع از کلاّش ، و با کردن صرف می شود. کلاّشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بِکَن
لهجه و گویش گنابادی
bekan در گویش گنابادی یعنی در آوردن لباس و لباس ها ، جدا کن ، قطع کن ، بِبُر ، تیغ زدن و سوء استفاده ، کلاشی ، نیش زدن
-
طفیلی کردن
لغتنامه دهخدا
طفیلی کردن . [ طُ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلاشی . بر سر خوان کسی ناخوانده رفتن . تطفیل . (تاج المصادر) (دهار).
-
سرکیسه کردن
لغتنامه دهخدا
سرکیسه کردن . [ س َ رِ / س َرْ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و کیسه کردن . از کسی چیزی گرفتن برای خود. باتلطف در سخن و تملق مالی از او بعطا گرفتن . از او مالی به حیله یا تضرع و کلاشی بدست آوردن : هرچند سرکیسه ٔ این طایفه مهر است کردیم سرکیسه ولی ا...