کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاته زمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلاته
/kalāte/
معنی
۱. (ورزش) در کُشتی، وقتی هردو پای حریف در سگک باشد.
۲. [قدیمی] ده و قلعۀ کوچک.
۳. مزرعۀ کوچک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاته
لغتنامه دهخدا
کلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند ساخته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ) : کردش اندر خبک دهقان گوسفندو آمد از سوی کلاته دل نژن...
-
کلاته
لغتنامه دهخدا
کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران . محلی جلگه و معتدل است . 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کلاته
لغتنامه دهخدا
کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. محلی کوهستانی و سردسیر است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته
لغتنامه دهخدا
کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ بخش فدیشه شهرستان نیشابور. محلی جلگه و معتدل است ، سکنه آن 227 تن ، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته
لغتنامه دهخدا
کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ )دهی است از کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. محلی کوهستانی و سردسیر است . آب آن از رودخانه ٔ گیزه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کلاته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kalāte ۱. (ورزش) در کُشتی، وقتی هردو پای حریف در سگک باشد.۲. [قدیمی] ده و قلعۀ کوچک.۳. مزرعۀ کوچک.
-
کلاته
فرهنگ فارسی معین
(کَ تِ) (اِ.) نک کلات .
-
واژههای مشابه
-
کَلاته
لهجه و گویش تهرانی
پیر،از کار افتاده
-
کلاته آبی
لغتنامه دهخدا
کلاته آبی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و گرمسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آتش
لغتنامه دهخدا
کلاته آتش . [ ک َ ت ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دولت خانه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آخوند
لغتنامه دهخدا
کلاته آخوند. [ ک َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه ومعتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، بنشن و شغل مردم زراعت ، مالداری و قالیچه باقی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آراز
لغتنامه دهخدا
کلاته آراز. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.محلی سردسیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آقابیگ
لغتنامه دهخدا
کلاته آقابیگ . [ ک َ ت ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و محلی معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آقاحاجی
لغتنامه دهخدا
کلاته آقاحاجی . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند محلی جلگه و گرمسیر است . و 251 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و رودخانه و محصول آنجا غلات و شلغم و شغل مردم زراعت و مالداری وقالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...