کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کف هرچیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کف الدابه
لغتنامه دهخدا
کف الدابه . [ ک َف ْ فُدْ داب ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) حزنبل . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).کف النسر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به حزنبل شود.
-
کف الذئب
لغتنامه دهخدا
کف الذئب . [ ک َف ْ فُذْ ذِءْ ] (ع اِ مرکب ) کف الارنب . جنطیانا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به جنطیانا شود.
-
کف السبع
لغتنامه دهخدا
کف السبع. [ ک َف ْ فُس ْ س َ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کبیکج . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کبیکج شود.
-
کف الصباغ
لغتنامه دهخدا
کف الصباغ . [ ک َف ْ فُص ْ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زنبق ازرق . (واژه نامه ٔ گیاهی ). و رجوع به زنبق شود.
-
کف الضبع
لغتنامه دهخدا
کف الضبع. [ ک َف ْ فُض ْ ض َ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) کبیکج . رجوع به کبیکج شود.
-
کف العذراء
لغتنامه دهخدا
کف العذراء. [ ک َف ْ فُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) کف مریم . (فرهنگ فارسی معین ج 4 ترکیبات خارجی ). رجوع به کف مریم شود.
-
کف العقاب
لغتنامه دهخدا
کف العقاب . [ ک َف ْ فُل ْع ُ ] (ع اِ مرکب ) ظفرالنسر. قاطاننقی . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به قاطاننقی در همین لغت نامه شود.
-
کف الکلب
لغتنامه دهخدا
کف الکلب . [ ک َف ْ فُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) بدسغان . رجوع به بدسغان در همین لغت نامه شود.
-
کف النسر
لغتنامه دهخدا
کف النسر. [ ک َف ْ فُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) کف الدابه . حزنبل . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به حزنبل شود. || زنگی دارو. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سقولوفندریون شود.
-
کف الهر
لغتنامه دهخدا
کف الهر. [ ک َف ْ فُل ْ هَِ رر ] (ع اِ مرکب ) یکی از اقسام آلاله که بنام آلاله ٔ صحرائی نامیده می شود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آلاله و لاله در همین لغت نامه شود.
-
کف ء
لغتنامه دهخدا
کف ء. [ ک َف ْءْ ] (ع اِ) مانند و همتا. (منتهی الارب ). مثل و مانند و همتا. (ناظم الاطباء). نظیر و مساوی . (از معجم متن اللغة). ج ، کفاء. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفؤ شود.
-
کف ء
لغتنامه دهخدا
کف ء. [ ک ِف ْءْ ] (ع اِ) شکم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطن وادی . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). بستر رود. (ناظم الاطباء). کفی ٔ. (از معجم متن اللغة).
-
کف بین
لغتنامه دهخدا
کف بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) کف بیننده . آنکه از روی خطوط کف دست کسان اخلاق آنان را بازگوید و از گذشته و آینده ٔ ایشان خبر دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کف بینی
لغتنامه دهخدا
کف بینی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کف بین . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کف سپید
لغتنامه دهخدا
کف سپید. [ ک َ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) کف سفید. رجوع به کف سفید شود.