کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کف زنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
foaming agent, foam booster, foamer, whipping agent, aerating agent
پایدارکنندۀ کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] هر مادهای که به پایداری کف کمک کند
-
foam texture
بافتار کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] توزیع اندازۀ حباب در کف
-
foam number
عدد کف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حجم مایع جداشده پس از مدتزمانی مشخص که بهصورت درصدی از حجم اولیۀ مایع کفشده بیان میشود
-
کف رفتن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. رَ تَ) (مص م .) دزدیدن ، با تردستی ربودن .
-
کف سفید
فرهنگ فارسی معین
(کَ س ) [ ع - فا ] (ص مر.) کنایه از: صاحب همتی که به سبب بخشش تهیدست شده .
-
کف کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ دَ) (مص ل .) 1 - تولید کف شدن . 2 - (عا.) عشقی شدن .
-
کف بین
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) فال بین .
-
دریا کف
لغتنامه دهخدا
دریا کف . [ دَرْ ک َ ](ص مرکب ) سخی و جوانمرد. (ناظم الاطباء) : از کف ساقیان دریا کف درفشان گشت کامهای صدف .نظامی
-
موسی کف
لغتنامه دهخدا
موسی کف . [ سا ک َ ] (ص مرکب ) موسی دست . که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف ) : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست ابلیس و جنودش کند از ما کوتاه . منوچهری .شاه موسی کف چو خنجر برکشدزیر ران طودی روان خواهد نمود. خاقانی .و رجوع به موسی بن عمران و موسی ...
-
کَفَّ أَيْدِيَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
دست آنها را نگه داشت-دست آنها را دفع کرد - دست آنها را کوتاه کرد (کلمه کف الايدي - دست نگه داشتن کنايه است از خود داري از جنگ ، چون قتلي که در کارزار اتفاق ميافتد به وسيله دست انجام ميشود.کلمه کف به معناي کف دست آدمي است که آن را باز و بسته ميکند ، و...
-
کف زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تصفيق , صفق له
-
کف خیابان
دیکشنری فارسی به عربی
رصيف
-
کف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رغوة , زبد
-
کف صابون
دیکشنری فارسی به عربی
رغوة
-
کف الود
دیکشنری فارسی به عربی
رغوي