کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Platalea leucorodia
کفچهنوک اوراسیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ مرغمقدسیان و راستۀ لکلکسانان که تمام بدنش سفید و قاعدۀ گردنش زرد است
-
Platalea minor
کفچهنوک مشکینرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از مرغمقدسیان و راستۀ لکلکسانان با بدن خاکستری روشن و صورت و پیشانی کاملاً تیره و مایل به سیاه
-
جستوجو در متن
-
کبچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kabče = کفچه
-
کپچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kapče =کفچه
-
کفچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kafč =کفچه
-
مخبصة
لغتنامه دهخدا
مخبصة. [ م ِب َ ص َ ] (ع اِ) کفچه ٔ افروشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفچه ٔ حلواگر. (دهار). نوعی از کفچه . (ناظم الاطباء). ملعقه ای که با آن خبیص را بهم زنند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
کپچه
فرهنگ فارسی معین
(کَ چِ) (اِ.) کفچه ، چمچه .
-
کبچه
فرهنگ فارسی معین
(کَ چِ) (اِ.) نک کفچه .
-
cobra
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبرا، مار کبری، مار عینکی، کفچه مار
-
کپچه
لغتنامه دهخدا
کپچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) بر وزن و معنی کفچه است و آن را چمچه نیز گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). کبچه . کفچه . مِلْعَقَة. (منتهی الارب ). کفلیز. کفگیر. (آنندراج ). آنرا کفچلیز نیز گفته اند و عربان معرب کرده و قفشلیل گویند. (آنندراج ). رجوع...
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک . [ چ ِ / چ ُ ] (اِ) کفچه ٔ دیگ را گویند. (برهان ). کفچه ٔ دیگ . (جهانگیری ) (رشیدی ). کفچه و کفگیر. (ناظم الاطباء). || خنصر. (ناظم الاطباء). انگشت دست که میان انگشت وسطی و بنصر است . || انگشت کوچک . (ناظم الاطباء). انگشت بنصر و کوچکترین انگشت دس...
-
مرهم کش
لغتنامه دهخدا
مرهم کش . [ م َ هََ ک َ ] (اِ مرکب ) کفچه نول .
-
اصطام
لغتنامه دهخدا
اصطام . [ اِ ] (ع اِ) اسطام . مسعار. کفچه ٔ آتشدان . رجوع به اسطام شود.
-
چلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] če(o)lk ۱. کفچه؛ کفگیر.۲. ملاقه.۳. (موسیقی) = چکاوک
-
طبطاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹طبطابه› (ورزش) [قدیمی] tabtāb نوعی چوگان که سر آن پهن و مانند کفچه بوده و با آن گویبازی میکردهاند؛ پهنه؛ تختۀ گویبازی.