کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کفة
لغتنامه دهخدا
کفة. [ ک ُف ْ ف َ ] (ع اِ) حاشیه ٔ پیراهن . (غیاث ): کفةالقمیص ؛ نورد دامن پیراهن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).گردشدگی دامن پیراهن . (از اقرب الموارد). || هرچیزی زاید بر چیزی مثل : کفة الثوب ؛ یعنی نورد جامه و کفةالرمل ؛ دامن ریگ و کرانه ٔ آن و کف...
-
کفة
لغتنامه دهخدا
کفة. [ک َ / ک ِ / ک ُف ْ ف َ ] (ع اِ) پله ٔ ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار).آنچه از ترازو که در آن چیز وزن کردنی گذارند و وزن کنند. (از اقرب الموارد). ج ، کفف و کفاف . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به کفه و کپه شود.
-
کفة
دیکشنری عربی به فارسی
سراستين , سردست پيراهن مردانه , دستبند , دستبند اهنين زدن به , دکمه سردست
-
plateau phase
مرحلۀ کفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مرحله دوم از مراحل چهارگانه پاسخ جنسی که در آن برانگیختگی جنسی به حداکثر خود میرسد و پس از آن اوجکامش رخ میدهد و سپس به نقطۀ ثابت میرسد
-
barrier flat
کفۀ سدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] پهنهای که بین مرداب شور (salt marsh) و تپههای ماسهای جزایر سدی واقع است
-
alkali flat
کفۀ قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دشت یا پشتهای مسطح در منطقۀ خشک یا نیمخشک که بستر آن براثر تبخیر و زهکشی ضعیف از نمکهای قلیایی پوشیده شده باشد
-
salt flat
کفهنمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطحی تخت با قشری از نمک
-
plateau time
زمان کفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] زمانی که یک نشانک در بالاترین حد شدت خود قرار داشته باشد
-
کفه ترازو
دیکشنری فارسی به عربی
مغلاة , مقياس
-
کپه، کفه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف گلکشی،استانبولی،ناوه
-
کَپه،کفه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف گِل کشی تخته ای
-
plateau method
روش کفهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] روشی در پوشش بالینی برای تعیین آستانۀ واقعی گوش آزمایشی با افزایش تراز پوشش تا زمانی که تراشنوی از بین برود
-
واژههای همآوا
-
کفح
لغتنامه دهخدا
کفح . [ ک َ ] (ع مص ) بوسه زدن ناگاه یا عام است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناگاه بوسیدن . (از ذیل اقرب الموارد). بوسه دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || برهنه کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). پوشش از کسی بازکردن . (...
-
کفح
لغتنامه دهخدا
کفح . [ ک َ ف َ ] (ع مص ) شرمنده گشتن و بددل گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).