کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پارسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاسنگ، پاهنگ، پارهسنگ› pārsang سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود.
-
کفی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← کفه
-
سراستین
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
سردست پیراهن مردانه
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
دستبند
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
دستبند اهنین زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
دکمه سردست
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
پِلِه
لهجه و گویش تهرانی
کفه ترازو
-
سنگ زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sangzan ترازویی که یک کفۀ آن سبکتر باشد.
-
scalepans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
scalepans، کفه ترازو
-
scalepan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
scaleaplan، کفه ترازو
-
بیل پَرَّه
لهجه و گویش بختیاری
bilparra بیل معمولى با کفه پهن.
-
پارسنگ گرفتن تِرازى
لهجه و گویش بختیاری
pârsang gereftan-e terâzi برابر کردن دو کفه ترازو با چند تکه سنگ.
-
کپَّه
لهجه و گویش تهرانی
سبد کوچک ، کفه .
-
درازو
لغتنامه دهخدا
درازو. [ دَ ] (اِ) ترازو : آنگاه هول درازو تا کفه ٔحسنات گرانتر آید یا کفه ٔ سیئات . (کیمیای سعادت ).