کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفن آهنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفن آهنج
لغتنامه دهخدا
کفن آهنج . [ ک َ ف َ هََ ] (نف مرکب ) کفن دزد و کسی که مرده را غارت کرده و جامه ای از وی رباید. (ناظم الاطباء).جیاف مختفی . (منتهی الارب ). قلاع . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
کفن آهنجی
لغتنامه دهخدا
کفن آهنجی .[ ک َ ف َ هََ ] (حامص مرکب ) دزدی جامه ٔ مرده . (ناظم الاطباء). || شغل کفن دزد. (ناظم الاطباء).- کفن آهنجی کردن ؛ عریان کردن مرده را از جامه ٔ قیمتی و پربها. (ناظم الاطباء).
-
کفن دوز
لغتنامه دهخدا
کفن دوز. [ ک َ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه برای مردگان کفن سازد. (فرهنگ فارسی معین ) : هر آن مام کو چون تو زایدپسرکفن دوز خوانیمش و مویه گر. فردوسی .کفن دوز بر وی ببارید خون بشانه زد آن ریش کافورگون . فردوسی .- کفن دوزی ؛ عمل و شغل کفن دوز. (فرهنگ فارسی م...
-
کفن دزد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] kafandozd کسی که نبش قبر کرده، کفن مرده را میدزدد و میفروشد.
-
فکنده کفن
لغتنامه دهخدا
فکنده کفن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ / دِ ک َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه بر خود کفن افکنده است . کفن پوش . || آنکه کفن از خود افکنده باشد. بی کفن : از هول صور فکر من اندر قیامت اندگرچه چو اهل صور فکنده کفن نیند.خاقانی .
-
کفن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
کفن
-
دفن و کفن
فرهنگ واژههای سره
خاکسپار
-
کفن و دفن
فرهنگ واژههای سره
خاکسپار
-
کفن و دفن
فرهنگ فارسی معین
(کَ نُ دَ) [ ازع . ] (اِ.) مرده را کَفن کردن و به خاک سپردن .
-
مقاطعه کار کفن ودفن
دیکشنری فارسی به عربی
مجهز الجنازات
-
متصدی کفن ودفن
دیکشنری فارسی به عربی
مجهز الجنازات
-
غُسل و کَفَن
فرهنگ گنجواژه
آماده کردن مرده برای دفن.
-
کفن و دفن
فرهنگ گنجواژه
بخاک سپاری.
-
گور و کفن
فرهنگ گنجواژه
تجهیز مرده. گور و کفن ندارم.