کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفله
واژهنامه آزاد
تپه یا (کوه .. بلندی) که زیر آن بر اثر فرسایش یا عوامل طبیعی یا غیر طبیعی خالی شده باشد
-
واژههای مشابه
-
کفله بور
لغتنامه دهخدا
کفله بور. [ ک ُ ف ُ ل َ ] (اِ) در کرگانرود به وشات دانه گویند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ازملک در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة.[ ح َ ل َ ] (ع اِ) دیه و تاوان و جز آن که از بهر مردمان بردارند. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَمال شود. || کفالت . (اقرب الموارد). || (مص ) ضامن و کفیل کسی شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): حمل به حمالة؛ کفله . || ظاهر کردن خشم...
-
ازملک
لغتنامه دهخدا
ازملک . [ اَ م َ ل َ ] (اِ) پیچکی است خاردار که درهمه ٔ جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوه ٔ آن خوراکی وچوب وی برای سوخت بکار میرود. در لاطینی اسمیلاکس اکسلسا نام دارد و در لاهیجان و شهسوار و رودسر ازمل...