کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفش و کلاه پاره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کلاه و کلاه
فرهنگ گنجواژه
قرض از این و آن، کلاه و کلاه کردن.
-
جِرّ و وا جِرّ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
پاره پاره،پاره کردن با صدا
-
شال و کلاه
فرهنگ گنجواژه
لباس بیرون، وسائل. شال و کلاه کردن=قصد بیرون رفتن داشتن.
-
کلاه به کلاه کردن
لهجه و گویش تهرانی
از این و آن وام گرفتن و به طلبکاران قبلی پرداختن
-
جِرّ و واجِرّ
فرهنگ گنجواژه
پاره پاره کردن.
-
لت و پار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) (عا.) از هم دریدن و پاره پاره کردن .
-
سِنِلَه
لهجه و گویش بختیاری
senela کفش کهنه و پاره.
-
قَدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پاره کرد (کلمه قد و همچنين قط به معناي پاره کردن است ، اما قد به معناي پاره کردن از طول است ولي قط به معناي پاره کردن از عرض است )
-
تکه و پاره
فرهنگ گنجواژه
تکه تکه. تکه و پاره کردن.
-
شال و کلاه کردن
لغتنامه دهخدا
شال و کلاه کردن . [ ل ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لباس رسمی بتن کردن . || مهیای رفتن شدن . (یادداشت مؤلف ). || بمزاح لباس خوب پوشیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
پینه دوز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) پاره دوز، کسی که کفش های کهنه و پاره را می دوزد.
-
کلاه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کلاه گذاشتن . [ ک ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن . || فریب دادن . کلاه گذاری کردن . و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن ذیل کلاه شود.
-
کلاه شکستن
لغتنامه دهخدا
کلاه شکستن . [ ک ُش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از برگردانیدن گوشه ٔ کلاه باشد و نیز کج گذاشتن کلاه را بر سر گویند. (برهان ). برگردانیدن گوشه ٔ کلاه و کج گذاشتن کلاه . (ناظم الاطباء). کج گذاشتن کلاه بر سر. کج کردن گوشه ٔ کلاه . (فرهنگ فارسی معین ). ...
-
شِر و واشِر ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
پاره کردن
-
قالب گیری کردن
لغتنامه دهخدا
قالب گیری کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه و شکل جسمی را با قالبی معلوم کردن : قالب گیری کردن دندان مصنوعی . قالب گیری کلاه و کفش و غیره .