کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کفتار
/kaftār/
معنی
پستانداری گوشتخوار شبیه سگ که دستهایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفتار
لغتنامه دهخدا
کفتار. [ ک َ ] (اِ) جانوری است صحرایی و درنده که به هندی هوندار گویند. (غیاث ) (آنندراج ). پستانداری است از راسته ٔ گوشتخواران که تیره ٔ خاصی را به نام کفتاران در این راسته به وجود می آورد. این جانور در اروپا و آسیا و مخصوصاً افریقا فراوان است . دندا...
-
کفتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kaftār پستانداری گوشتخوار شبیه سگ که دستهایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه میکند.
-
کفتار
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) جانوری است درنده و مرده خوار و قوی جثه شبیه سگ .
-
کفتار
دیکشنری فارسی به عربی
ضبع
-
کفتار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kafdâr / gurkan طاری: kafdâr طامه ای: kafdâr طرقی: kafdâr کشه ای: köfdar نطنزی: kafdâr
-
واژههای مشابه
-
پیر کفتار
لغتنامه دهخدا
پیر کفتار. [ رِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیری بد.
-
جستوجو در متن
-
crowfoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کفتار، نوعی شمعدانی
-
hyaenas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hyaenas، کفتار
-
جیأل
لغتنامه دهخدا
جیأل . [ ج َ ءَ ] (ع اِ)کفتار. (منتهی الارب ). کفتار ماده . (مهذب الاسماء).
-
ابوهنبر
لغتنامه دهخدا
ابوهنبر. [ اَ هِم ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار نر. و هنبر نام بچه ٔ کفتار است .
-
ام النوفل
لغتنامه دهخدا
ام النوفل . [ اُم ْ مُن ْ ن َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در اقرب الموارد «نوفل » بی «ام » بمعنی کفتار نر آمده است .
-
خضاجر
لغتنامه دهخدا
خضاجر. [ خ َ ج ِ ] (ع اِ) کفتار یا بچه ٔ کفتار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بهدل
لغتنامه دهخدا
بهدل . [ ب َ دَ ] (ع اِ) بچه کفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفتار و سوراخ کفتار و جز آن . (از اقرب الموارد). || مرغی است سبز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).