کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی کفایت
لغتنامه دهخدا
بی کفایت . [ ک ِ ی َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کفایت ) بی لیاقت . که از عهده ٔ کاری برنیاید. رجوع به کفایت شود.
-
کفایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخف , يعمل
-
بی کفایت
دیکشنری فارسی به عربی
عاجز , غير کفء
-
observational adequacy
کفایت مشاهدهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] سطحی از کفایت در توصیف دستوری که بتوان با آن جملات خوشساخت تولید کرد
-
کفایت می کند
فرهنگ واژههای سره
بسنده می کند
-
closure motion
پیشنهاد کفایت مذاکرات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] پیشنهادی که برای رأیگیری در مورد پایان دادن به بحث دربارۀ یک موضوع به رئیس جلسه داده میشود
-
رای کفایت مذاکرات
دیکشنری فارسی به عربی
اغلاق
-
عُرضه و کفایت
فرهنگ گنجواژه
توانائی.
-
عقل و کفایت
فرهنگ گنجواژه
دانائی، تدبر.
-
کفایت و لیاقت
فرهنگ گنجواژه
شایستگی.
-
لیاقت و کفایت
فرهنگ گنجواژه
کفایت.
-
دانش و کفایت
فرهنگ گنجواژه
صفات خوب.
-
ادم بی کاره وبی کفایت
دیکشنری فارسی به عربی
تهدل
-
واژههای همآوا
-
کفایة
لغتنامه دهخدا
کفایة. [ ک ِ ی َ ] (ع مص ) بس آمدن چیزی . (منتهی الارب ). بس بودن چیزی . (از ناظم الاطباء). بس شدن . کافی شدن . (غیاث ) (آنندراج ). بی نیاز شدن با چیزی از غیرآن . (از اقرب الموارد): کف الشی ٔ کفایة؛ بس است آن چیز. کفاک الشی ٔ؛ بس است ترا آن چیز. (ناظ...