کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کفالة
معنی
توقيف , حبس , واگذاري , انتقال , ضمانت , کفالت , بامانت سپردن , کفيل گرفتن , تسمه , حلقه دور چليک , سطل , بقيد کفيل ازاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفالة
لغتنامه دهخدا
کفالة. [ ک َ ل َ ] (ع مص ) پذیرفتار گردیدن . (از منتهی الارب ). عیال داری کردن از کسی و انفاق کردن در حق او. (از اقرب الموارد).پذیرفتاری کردن . (ترجمان القرآن ). ضامن و پایندان شدن به کسی . (از شرح قاموس ). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار)...
-
کفالة
دیکشنری عربی به فارسی
توقيف , حبس , واگذاري , انتقال , ضمانت , کفالت , بامانت سپردن , کفيل گرفتن , تسمه , حلقه دور چليک , سطل , بقيد کفيل ازاد کردن
-
واژههای همآوا
-
کفالت
لغتنامه دهخدا
کفالت . [ ک ِ ل َ ] (ع اِمص ) کفالة. پذرفتاری و تعهد و ذمه داری . (ناظم الاطباء). پایندانی . (مجمل اللغة) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (فرهنگ فارسی معین ). ضمانت . (مجمل اللغة) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری . (مجمل اللغة) (زمخشری ). ذمه ....
-
کفالت
واژگان مترادف و متضاد
پایندانی، تضمین، تعهد، تقبل، جانشینی، سرپرستی، ضمان، ضمانت، قائممقامی، وصایت، وکالت
-
کفالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَفالة] ka(e)fālat ۱. کفیل کسی شدن.۲. عهدهدار امری گردیدن.۳. به عهده گرفتن چیزی بابت کسی.۴. ضمان.
-
کفالت
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ) [ ع . کفالة ] (مص ل .) به عهده گرفتن کاری به جای کسی .
-
کفالت
واژهنامه آزاد
متشکی عنهم
-
جستوجو در متن
-
کفیل گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
کفالة
-
حلقه دور چلیک
دیکشنری فارسی به عربی
کفالة
-
بقید کفیل ازاد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
کفالة
-
بامانت سپردن
دیکشنری فارسی به عربی
ائتمن , کفالة
-
کفالت
دیکشنری فارسی به عربی
بديل , کفالة
-
سطل
دیکشنری فارسی به عربی
سطل , عدة , کفالة