کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کعانب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کعانب
لغتنامه دهخدا
کعانب . [ ک َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ کَعنَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به کعنب شود.- کعانب الرأس ؛ آگندگی و گرهی در سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ کُعانِب . (منتهی الارب ). رجوع به کعانب شود...
-
کعانب
لغتنامه دهخدا
کعانب . [ ک ُ ن ِ ] (ع ص ) کوتاه . (منتهی الارب ) || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، کَعانِب .
-
جستوجو در متن
-
کعنب
لغتنامه دهخدا
کعنب . [ ک َ ن َ ] (ع ص ) پست بالا. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || آنکه در سرش کعانب یعنی گره باشد. منه : رجل کعنب . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (اِ) شیر بیشه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...