کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کش کلایه
لغتنامه دهخدا
کش کلایه . [ ک َ ک َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در ده هزارگزی جنوب باختری رودسر و 3هزارگزی خاور املش با 105تن سکنه . آب آن از چشمه و استخر و محصول آن برنج و چای و عسل و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ا...
-
کشتی کش
لغتنامه دهخدا
کشتی کش . [ ک َ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کشنده و برنده ٔ کشتی . کشتیبان . ملاح . (از برهان ) : به دریا و خشکی ز کشتی کشان هر آنکس که داد از شگفتی نشان . اسدی .یکی گفت دیگر ز کشتی کشان که دیدم دگر ماهیی زین نشان . اسدی .بفرمان کشتی کش چاره سازجهانجو...
-
کپه کش
لغتنامه دهخدا
کپه کش . [ ک َ پ َ / پ ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه کپه کشد. کشنده ٔ کپه همچون ناوه کش . رجوع به کپه شود.
-
کته کش
لغتنامه دهخدا
کته کش . [ ک َ ت َک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردانگه بخش هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 124 و ترجمه ٔ ص 166).
-
کین کش
لغتنامه دهخدا
کین کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کین کشنده . انتقامجو. منتقم . (فرهنگ فارسی معین ) : فروماند کابلشه از غم به دردزشیدسب کین کش بترسید مرد. اسدی .یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم کاین دهر کین کش است ز نادان کین . ناصرخسرو.همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوب...
-
کینه کش
لغتنامه دهخدا
کینه کش . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) نام روز دوازدهم است از ماههای ملکی . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). نام روز دوازدهم از هر ماهی . (ناظم الاطباء).
-
کیسه کش
لغتنامه دهخدا
کیسه کش . [ س َ / س ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) دلاک که شوخ تن را با کیسه برگیرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در حمام بدن کسان را کیسه مالد تا چرک بیرون آید. دلاک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیسه کشیدن شود.
-
گوش کش
لغتنامه دهخدا
گوش کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ گوش . که گوش را کشد و پیچاند. متوجه ساختن صاحب گوش را یا بدنبال خود کشاندن خداوند گوش را : مر شما را سرکه داد از کوزه اش تا نباشد عشق اوتان گوش کش .
-
کرم کش
لغتنامه دهخدا
کرم کش . [ ک ِ ک ُ ] (نف مرکب ) کرم کشنده . کشنده ٔ کرم . قاتل الدود. قاتل الدیدان . هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف ).
-
کری کش
لغتنامه دهخدا
کری کش . [ ک ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کرایه کش . مکاری . (یادداشت مؤلف ) : جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو. سوزنی .رجوع به کرایه کش و مکاری شود.
-
کوت کش
لغتنامه دهخدا
کوت کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کناس . (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش ). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود.- امثال :کش کش است چه زرکش چه کوت کش ....
-
گته کش
لغتنامه دهخدا
گته کش . [ گ َ ت ِ ک َ ] (اِخ ) موضعی در انزان کوه از توابع هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123).
-
گالی کش
لغتنامه دهخدا
گالی کش .[ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میوه دشت شهرستان گرگان ، واقع در 10 هزارگزی جنوب مینودشت . دامنه ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 115 تن سکنه . فارسی و ترکمنی ، آب آن از رودخانه ٔ اوغان ، محصول آنجا برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون ، سیگار، لبنیات ...
-
کرایه کش
لغتنامه دهخدا
کرایه کش . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مکاری . (یادداشت مؤلف ). کراکش . چارواداری که پیشه ٔ وی به کرایه دادن ستور است . (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود.
-
کرجی کش
لغتنامه دهخدا
کرجی کش . [ ک َ رَ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه کرجی کشد.آنکه طنابی به کمر بندد و به موازات ساحل حرکت کند تا کرجی را برخلاف جریان آب ببرد. (یادداشت مؤلف ).