کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کش خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوش کش
لغتنامه دهخدا
گوش کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ گوش . که گوش را کشد و پیچاند. متوجه ساختن صاحب گوش را یا بدنبال خود کشاندن خداوند گوش را : مر شما را سرکه داد از کوزه اش تا نباشد عشق اوتان گوش کش .
-
کرم کش
لغتنامه دهخدا
کرم کش . [ ک ِ ک ُ ] (نف مرکب ) کرم کشنده . کشنده ٔ کرم . قاتل الدود. قاتل الدیدان . هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف ).
-
کری کش
لغتنامه دهخدا
کری کش . [ ک ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کرایه کش . مکاری . (یادداشت مؤلف ) : جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو. سوزنی .رجوع به کرایه کش و مکاری شود.
-
کوت کش
لغتنامه دهخدا
کوت کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کناس . (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش ). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود.- امثال :کش کش است چه زرکش چه کوت کش ....
-
گته کش
لغتنامه دهخدا
گته کش . [ گ َ ت ِ ک َ ] (اِخ ) موضعی در انزان کوه از توابع هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123).
-
گالی کش
لغتنامه دهخدا
گالی کش .[ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میوه دشت شهرستان گرگان ، واقع در 10 هزارگزی جنوب مینودشت . دامنه ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 115 تن سکنه . فارسی و ترکمنی ، آب آن از رودخانه ٔ اوغان ، محصول آنجا برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون ، سیگار، لبنیات ...
-
کرایه کش
لغتنامه دهخدا
کرایه کش . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مکاری . (یادداشت مؤلف ). کراکش . چارواداری که پیشه ٔ وی به کرایه دادن ستور است . (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود.
-
کرجی کش
لغتنامه دهخدا
کرجی کش . [ ک َ رَ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه کرجی کشد.آنکه طنابی به کمر بندد و به موازات ساحل حرکت کند تا کرجی را برخلاف جریان آب ببرد. (یادداشت مؤلف ).
-
کوره کش
لغتنامه دهخدا
کوره کش . [ رِ ک ِ ] (اِخ ) کره کش . دهی از دهستان دیزمار باختری که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ فارسی ایران ج 4).
-
کوزه کش
لغتنامه دهخدا
کوزه کش . [ زَ / زِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه کوزه کشد. رجوع به کوزه کشیدن شود.- امثال :کوزه کش طهارت نمی کند . (از آنندراج ).
-
کون کش
لغتنامه دهخدا
کون کش . [ کو ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) قواد. دلال محبتی که پسران بدکار را بکار می برد. || به شکل دشنام یا به منظور مزاح به اشخاص گفته می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رجوع به مدخل بعد شود.
-
گردون کش
لغتنامه دهخدا
گردون کش . [ گ َ ک َ/ ک ِ ] (نف مرکب ) ارابه کش . عراده برنده : اباپیل گردون کش و رنگ و بوی ز خاور بر ایران نهادند روی .فردوسی .ز گاوان گردون کشان چل هزارکرنج آورند آن که آید به کار. فردوسی .ز گاوان گردون کش و بارکش خورش گونه گون بار صد بار شش . اسدی...
-
گردونه کش
لغتنامه دهخدا
گردونه کش . [ گ َ ن َ/ ن ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ ارابه و گردونه .
-
phytocide
گیاهکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن گیاهان استفاده میشود
-
crude carrier
نفتکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کشتی مخصوص حمل نفت خام متـ . نفتبَر