کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیده ریش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اطو کشیده
واژهنامه آزاد
اتوکشیده؛ شق و رق، صاف و درست، پیراسته با چاشنی طنز؛ معمولا به افراد و اشیائی گفته می شود که بیش از حد عرف و معمول، در قالب درآمده باشند. خیلی اطوکشیده حرف می زند، یعنی بسیار صاف و درست و اصولی و مبادی آداب حرف می زند.
-
very deeply ovoid
تخممرغی بسکشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن دو به یک باشد
-
deeply ovoid
تخممرغی کشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن سه به دو باشد
-
prolate cycloid
چرخزاد کشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] چرخهزادی که در ایجاد آن فاصلۀ مرکز دایرۀ غلتان از نقطۀ رسمکنندۀ خم بزرگتر از شعاع دایره باشد
-
stretched ellipsoid, prolate ellipsoid
بیضیوار کشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] بیضیوار حاصل از دوران یک بیضی حول یکی از محورهایش بهطوریکه قطر دایرۀ استوای آن از طول محور دوران کمتر باشد
-
شیره کشیده از
دیکشنری فارسی به عربی
سائل
-
اهنگ ساده و کشیده
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة
-
سربه فلک کشیده
واژهنامه آزاد
بسیار بلند.
-
پرچمها به پایین کشیده شد
دیکشنری فارسی به عربی
تنکست الأعلام
-
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
دیکشنری فارسی به عربی
عائق
-
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
دیکشنری فارسی به عربی
عتلة
-
جستوجو در متن
-
مخروطة
لغتنامه دهخدا
مخروطة. [ م َ طَ ] (ع ص ) ریش که در رخسار آن موی کم باشد و در ذقن آن انبوه و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریش کشیده . (دهار). || (اِ) واحد مخروط یعنی یک جسم مخروطی شکل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
اخرواط
لغتنامه دهخدا
اخرواط. [ اِ رِوْ وا ] (ع مص ) تیز رفتن . تیز گذشتن . تیز در چیزی درآمدن . (زوزنی ). || اخرواط طریق بر کسی ؛ دراز کشیدن راه بدو. || بدور و دراز کشیده شدن شعر. || اخرواط لحیة؛ دراز شدن ریش با عرضی کم . || اخرواط دام در پای شکاری ؛ منقلب گشتن و بند شدن...
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و...
-
هو کشیدن
لغتنامه دهخدا
هو کشیدن . [هََ / هُو ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) جراحت یا قرحه بدتر شدن . سیم کشیدن جراحت یا آب دزدیدن قرحه و ریش .- امثال : شاه خانم میزاید ماه خانم درد میکشد خاله م زاییده خاله زام هو کشیده .|| هو انداختن به آوازی بلند و دراز هو گفتن برای خواندن ...