کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیده بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عنان کشیده
لغتنامه دهخدا
عنان کشیده . [ ع ِ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از عنان کشیدن که بمعنی به درنگ و تأنی رفتن و آهسته و نرم راندن است : عنان کشیده رو ای پادشاه کشورحسن که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست .حافظ.
-
محنت کشیده
لغتنامه دهخدا
محنت کشیده . [ م ِ ن َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سختی کشیده . رنج دیده . تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده : مرد محنت کشیده ای شب دوش چون تنومند شد به طاقت وهوش .نظامی .
-
خایه کشیده
لغتنامه دهخدا
خایه کشیده . [ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) خصی کرده . اخته کرده . (آنندراج ). اخته . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). مجبوب .
-
خون کشیده
لغتنامه دهخدا
خون کشیده . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فصد کرده . خون گرفته . (آنندراج ) : مینای می چو گشت تهی دست از اوبدارآسودگی ضرور بود خون کشیده را.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamke(a)šide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ مظلوم؛ ستمدیده.
-
سختی کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) saxtikešide ۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.۲. کسی که در فقر و تنگدستی به سر برده.
-
صف کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] safkešide صفبسته؛ بهصفایستاده؛ ردهبسته.
-
کشیده شده
دیکشنری فارسی به عربی
تخطيطي
-
بند کشیده
دیکشنری فارسی به عربی
مخيط
-
نخ کشیده
دیکشنری فارسی به عربی
مخيط
-
کشیده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طول
-
اتو کشیده
لهجه و گویش تهرانی
مرتب و شیک
-
سرمه کشیده
واژهنامه آزاد
اکحل.
-
اطو کشیده
واژهنامه آزاد
اتوکشیده؛ شق و رق، صاف و درست، پیراسته با چاشنی طنز؛ معمولا به افراد و اشیائی گفته می شود که بیش از حد عرف و معمول، در قالب درآمده باشند. خیلی اطوکشیده حرف می زند، یعنی بسیار صاف و درست و اصولی و مبادی آداب حرف می زند.
-
very deeply ovoid
تخممرغی بسکشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن دو به یک باشد