کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خطونشان کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تهدید کردن ≠ وعده دادن
-
حبس کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
زندانیشدن، در زندان ماندن، محبوس بودن، اسیر بودن، بندی شدن ≠ آزاد شدن
-
حسرت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تاسف داشتن، متاسف بودن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
-
حصار کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
محصور کردن، دیوار کشیدن، حصارکشی کردن
-
خفت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تحملخواری کردن، تحقیر شدن، سرشکسته شدن، شرمسار شدن، خفیف شدن، سرافکنده شدن
-
تطاول کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
جفادیدن، ستم دیدن، تحمل ظلم کردن
-
سیگار کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سیگار دود کردن ۲. همبستر شدن (با روسپی)
-
ستم کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
جورکشیدن، تحمل ظلم کردن، ناروا دیدن، ستم دیدن ≠ ستم کردن
-
سر کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرککشیدن، سر درآوردن ۲. سر زدن، سرکشی کردن ۳. نوشیدن، آشامیدن (یکباره) ۴. بالارفتن
-
طول کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طولانیشدن، به طول انجامیدن ۲. ادامه یافتن، تداومیافتن
-
مرارت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
سختی دیدن، محنت کشیدن، مشقت کشیدن، رنجبردن
-
بالا کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تصاحب کردن، خوردن ۲. بالا دادن ۳. شدت یافتن، شدید شدن ۴. طولانی شدن
-
بر کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارج کردن، درآوردن ۲. کشیدن ۳. سر دادن، برآوردن ۴. بالا بردن ۵. ترقی دادن، بلندمرتبه گردانیدن، ارتقا مقام دادن ۶. برگرفتن، کنار زدن ۷. برافراشتن، بلند کردن ۸. رسم کردن، نقاشی کردن ۹. پروردن،
-
نفس کشیدن
لغتنامه دهخدا
نفس کشیدن . [ ن َ ف َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تنفس کردن . (ناظم الاطباء). دم زدن . (یادداشت مؤلف ) : اگر چه خانه ٔ آئینه ست روی زمین نفس کشیدن ما هیچکس نمی بیند. صائب (آنندراج ).- امثال : نمرده نفس کشیدن از یادش رفته است .|| اعتراض کردن . لب به ...
-
نم کشیدن
لغتنامه دهخدا
نم کشیدن . [ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رطوبت کشیدن . خیس شدن . اندکی تر شدن .رطوبت کمی از هوا یا از زمین مرطوب به خود گرفتن .