کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشک پائین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کشک سرا
لغتنامه دهخدا
کشک سرا. [ ک َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 4هزار و پانصد گزی جنوب باختری نوشهر و سه هزار و پانصد گزی جنوب شوسه ٔ نوشهر به چالوس با 550تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کشک رود و راه آن مالرو است در تابستان عده ای از...
-
کشک سرای
لغتنامه دهخدا
کشک سرای . [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 18هزارگزی باختری مرند و پانصد گزی شوسه ٔ خوی به مرند دارای 2892تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و راه شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کشک ماله
لغتنامه دهخدا
کشک ماله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کشک سا. کشک ساب . آلت مالیدن کشک . آنچه با آن کشک را در آب بمالند تا آب آن کشک گیرند.
-
کشک بادنجان
فرهنگ فارسی معین
( ~ دِ) (اِمر.) خوراکی ایرانی که بادنجان کباب شده یا سرخ کرده را با پیاز و گاه گوشت چرخ کرده یا قیمه می پزند و در آن نعنا و کشک و گردو می ریزند.
-
دوغ کشک
لغتنامه دهخدا
دوغ کشک . [ ک َ ] (اِ مرکب ) مایعی که از ساییدن کشک در آب پدید آید. دوغ . کشک ساییده در آب . (یادداشت مؤلف ).
-
بادنجان کشک
لغتنامه دهخدا
بادنجان کشک . [ دِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوراکی است که از بادنجان با کشک فراهم آرند.
-
چغندر کشک
لغتنامه دهخدا
چغندر کشک . [ چ ُ غ ُ دَ ک َ ] (اِ مرکب ) کشک و چغندر. خوراکی که از مخلوط شدن چغندر و کشک حاصل آید. در تداول تهرانیان : کشک و لبو، مخلوطی از چغندر پخته و کشک . و رجوع به چغندر شود.
-
ساسا کشک
لهجه و گویش بختیاری
sâsâ kašk دانههاى خُرد و ساییده شده کشک.
-
آش کشک
لهجه و گویش تهرانی
آشی که در آن کشک میریزند
-
هم کِشک
لهجه و گویش تهرانی
سنجد (به شوخی)
-
کشک وپشمی
فرهنگ گنجواژه
بی مبنا.
-
کشک سابیدن
لهجه و گویش تهرانی
کار بی ارزش:کشکت را بساب=برو پی کارت
-
کشک ساب
لهجه و گویش تهرانی
لاوک کشک سائی
-
کشک هور
واژهنامه آزاد
kesh-ke-horدر گویش لری خرم اباد به معنی خمیازه
-
کشک و بادنجان
لغتنامه دهخدا
کشک و بادنجان . [ ک َ ک ُ دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشک بادنجان .خوراکی است که از کشک آب کرده و بادنجان پخته فراهم آورند. کشکه بادنجان . (یادداشت مؤلف ) : بصورت پیش نانم من بدل با حضرت بریان بظاهر یار بورانی بجان با کشک و بادنجان .بسحاق اطعمه .