کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشک و عدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آش کشک خاله
لهجه و گویش تهرانی
گریبانگیر،اجتناب ناپذیر.()ته،بخوری پاته ،نخوری پاته!
-
جستوجو در متن
-
عدس سرخ
لغتنامه دهخدا
عدس سرخ . [ ع َ دَ س ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از عدس است و کشک وجو و عدس سرخ به یکجا پزند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جوشپره
واژهنامه آزاد
(گبری، گنابادی) جوشْپَرِه یا جُوشْپِرَ؛ یکی از غذاهای محلی گناباد است. در زمان باستان، گبرها پس از مرگِ یکی از اعضای خانواده این غذا را می پختند، ولی امروزه یکی از غذاهای تفننی گناباد است. عدس، خمیر و کشک از مواد اولیۀ جوشپره اند.
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ ِ / پ َ ] (اِ) هر آردی را گویند عموماً و آردی که گندم و جو و نخود آن را بریان کرده باشند خصوصاً و آنرا بعربی سویق خوانند چه سویق الشعیر آرد جو بریان کرده و سویق الحنطه آرد گندم بریان کرده را گویند... (برهان قاطع). کبیده ٔ آرد. آرد گندم یاجو...
-
آش
لغتنامه دهخدا
آش . (اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شودگر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش . ناصرخسرو.این آشها را مدبران ملائکه از سرای بهشت دست به دست کرده اند و این آشها را می فرستند و دو تن فرشته برهر خوان ایستاده ...
-
جبال البارز
لغتنامه دهخدا
جبال البارز. [ ج ِ لُل ْ رِ ] (اِخ ) سلسله کوههایی است که در نزدیکی شهر روذان در نواحی کرمان و بلوچستان قرار دارد. در این کوهها معادن نقره و مس وجود دارد و ساکنان آن کردند و تعداد آنان بیشمار است و در بی باکی و دلیری کم نظیرند و طائفه ٔ بلوص (بلوچ ) ...
-
نان
لغتنامه دهخدا
نان . (اِ) پهلوی : نان ، ارمنی : نکن (نان پخته در خاکستر) ، مأخوذ از پهلوی ، نیکان = پارسی : نیگان ، بلوچی : نگن و نظایر آن ، از ایرانی باستان : نگن ، منجی : نگهن ، کردی : نن ، نان ، زازا: نا ، نان ، دوجیکی : نن ، گیلکی : نان ، فریزندی ، یرنی و نطنز...