کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشکه بادنجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشکه بادنجان
لغتنامه دهخدا
کشکه بادنجان . [ ک َ ک َ / ک ِ دِ ] (اِ مرکب ) بادنجان آمیخته به کشک . رجوع به کشک و بادنجان شود.
-
واژههای مشابه
-
کشکه باغ
لغتنامه دهخدا
کشکه باغ . [ ک َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است در سبزوار. (یادداشت مؤلف ).
-
کشکه لبو
لغتنامه دهخدا
کشکه لبو. [ ک َ ک َ / ک ِ ل َ ] (اِ مرکب ) لبو یعنی چغندر پخته آمیخته به کشک . رجوع به کشک و لبو شود.
-
بن کشکه
لغتنامه دهخدا
بن کشکه . [ ب ُ ک َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هویان است که در بخش ویسیان شهرستان خرم آباد واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
کشک و بادنجان
لغتنامه دهخدا
کشک و بادنجان . [ ک َ ک ُ دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشک بادنجان .خوراکی است که از کشک آب کرده و بادنجان پخته فراهم آورند. کشکه بادنجان . (یادداشت مؤلف ) : بصورت پیش نانم من بدل با حضرت بریان بظاهر یار بورانی بجان با کشک و بادنجان .بسحاق اطعمه .
-
کشک
لغتنامه دهخدا
کشک . [ ک َ ] (اِ) دوغ خشک کرده باشد که به ترکی قروت خوانند. (از برهان ). دوغ خشک کرده پس از آنکه روغن آن گرفته باشند و آن را بیشتر به شکل گلوله به اندازه ٔ گردوئی و بزرگتر و در کرمان چون قلمی کنند. اَقِط. پینو. بینو. (یادداشت مؤلف ) : زن آقا دهد بم...