کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشکرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشکرک
معنی
(کَ کَ رَ) (اِ.) پرنده ای است از راستة سبکبالان جزو دستة دندانی نوکان از تیرة کلاغ ها که در اکثر نقاط کرة زمین یافت می شود. کشکرک دمی دراز دارد. رنگ پرهایش سیاه و سفید است . پرنده ای چابک و موذی و مزور است و خوراکش دانه و میوه و حشرات و گوشت و تخم مرغان دیگر می باشد. زیر سینة مادة آن سفید رنگ است . وی لانه اش را روی درختان بزرگ نزدیک آبادی ها بنا می کند. گاهی هم برخی صداها را تقلید می کند؛ زاغی ، قشقره ، زاغ پیسه ، زاغ دو رنگ . زاغ سیاه سفید، عقعق ، عکعک ، عکه ، کراک نیز نامیده می شود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
magpie
-
جستوجوی دقیق
-
کشکرک
لغتنامه دهخدا
کشکرک . [ ک َ ک َرَ ] (اِ) پرنده ای است سیاه و سفید که آن را عکه می گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). عقعق . کسک . زاغچه . زاغی . کشک . (یادداشت مؤلف ). قشقرک : چندین هزار کوتر و قمری و کشکرک با تا دادیم که برج کس او می پرانسی .صابونی بزبان قزوین...
-
کشکرک
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ رَ) (اِ.) پرنده ای است از راستة سبکبالان جزو دستة دندانی نوکان از تیرة کلاغ ها که در اکثر نقاط کرة زمین یافت می شود. کشکرک دمی دراز دارد. رنگ پرهایش سیاه و سفید است . پرنده ای چابک و موذی و مزور است و خوراکش دانه و میوه و حشرات و گوشت و تخم مر...
-
واژههای مشابه
-
کَشکِرَک،کشگرک
لهجه و گویش تهرانی
زاغچه،عکعک(کلاغ سیاه سفید دم بلند)
-
جستوجو در متن
-
قشقره
واژهنامه آزاد
زاغ بیشه ، کشکرک
-
قشقره
واژهنامه آزاد
زاغ بیشه ، کشکرک
-
غشینک
لغتنامه دهخدا
غشینک . [ ؟ ن َ ] (اِ) به لهجه ٔ طبری : کشکرک (به معنی کشک و عکه که پرنده ٔ سیاهی است ).
-
کشکو
لغتنامه دهخدا
کشکو. [ ک َ ک َ ] (اِ) کشکاب است که آش جو باشد. || نام مرغی است سیاه و سفید که عکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشکرک . کشکر. و محتمل است که کشکو دگرگون شده ٔ کشکر باشد؟
-
کشک
لغتنامه دهخدا
کشک . [ ک َ ش َ ] (اِ) پرنده ای سیاه که عکه گویند و به عربی عقعق نامند. (از ناظم الاطباء). زاغی . (یادداشت مؤلف ). کشکرک : هرگز نبود شکر به شوری چو نمک نه گاه شکر باشد چون باز کشک . محمود (از فرهنگ اسدی ). || خط خواه بر دیوار کشند یا بر روی کاغذ. (ا...
-
کلاغ پیسه
لغتنامه دهخدا
کلاغ پیسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) غراب . کلاغ که رنگ سیاه و سپید دارد، کلاچه . کلاژه . قالنجه . زاغی . زاغچه . کلاغی که قسمی از پرهای آن سفید و قسمی سیاه است . غراب ابقع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عقعق . عکه . کشکرک . (فرهنگ فارسی معین ). ز...
-
کلاژ
لغتنامه دهخدا
کلاژ. [ ک َ ] (اِ) اسم فارسی عقعق است . (فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است سیاه و سفید از جنس کلاغ که آنر عکه و کلاغ پیسه گویند و به عربی عقعق خوانند. (از برهان ). کلاژه . کلاغ پیسه و عکه ٔ دو رنگ ابلق . (آنندراج ). عکه و کلاغچه . (ناظم الاطباء). کل...
-
عقعق
لغتنامه دهخدا
عقعق . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) مرغی است ابلق از نوع غراب ، آوازش عین قاف است ، به فارسی عکه نامندش . حرام است در صحیح مانند غراب . و اگر دماغ آن را بر پنبه طلا کنند و بر زخم تیرنهند پیکان تیر به آسانی بیرون آید. (منتهی الارب ). طائری است سیاه و تیزپرواز، ...
-
کلاغ
لغتنامه دهخدا
کلاغ . [ ک َ ] (اِ) معروف است و آن را زاغ دشتی هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). غراب . (ترجمان القرآن ). ابوزاجر. (دهار). قلاق . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). زاغ . غراب .(زمخشری ). بمعنی زاغ در غیاث و بهار عجم بالضم آمده ... (آنندراج ). ابوالقعقاع ...