کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشور هلند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کشور مغرب
دیکشنری فارسی به عربی
مغرب
-
کشور مصر
دیکشنری فارسی به عربی
مصر
-
درون کشور
دیکشنری فارسی به عربی
داخل البلاد
-
کشور کانادا
دیکشنری فارسی به عربی
کندا
-
کشور بهم زدن
لغتنامه دهخدا
کشور بهم زدن . [ ک ِش ْ وَ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشوری را زیر و زبر کردن . (آنندراج ) : ز چشم شوخ تو شد ملک صبر زیر و زبربه یک نگاه کسی کشوری بهم نزده ست .میرزاصائب (از آنندراج ).
-
island state
کشور جزیرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری که بخش اصلی سرزمین آن شامل یک یا چند جزیره است متـ . کشور دریابست sea-locked state
-
landlocked state/ land-locked state, landlocked country, landlocked
کشور خشکیبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری که به دلیل محصور ماندن میان کشورهای همسایه از دسترسی مستقیم به دریای آزاد محروم است متـ . خشکیبست
-
prorupted state, protruded state
کشور دنبالهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری که نواری طولانی و باریک بهصورت شبهجزیره یا دالان از بدنۀ اصلی آن دور شده است و در خاک کشورهای همسایه محصور میشود
-
port state
کشور صاحببندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کشوری که قوانین و مقررات بندری خود را بر کشتیهای سایر کشورها اعمال میکند
-
flag state, flag government
کشور صاحبپرچم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کشوری که شناور در آنجا به ثبت رسیده است و قوانین همان کشور بر آن حاکم است
-
archipelagic state
کشور مجمعالجزایری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری که از یک یا چند مجمعالجزیره تشکیل شده است و ممکن است تکجزایر دیگر را نیز در بر بگیرد متـ . مجمعالجزایر 1
-
اقصی نقاط کشور
فرهنگ واژههای سره
دورترین جاهای کشور، سرتاسر کشور
-
خارج از کشور
فرهنگ واژههای سره
بیرون از کشور
-
port state control
بازرسی کشور صاحببندر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی بازرسی در بندر که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن وضعیت و شرایط شناور با مقررات ملی و بینالمللی دریایی است
-
flag state control
بازرسی کشور صاحبپرچم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی بازرسی که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن گواهی ثبت با پرچم است