کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشور جزیره ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
neighbouring state/ neighbour state
کشور همسایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] کشوری در مجاورت کشوری دیگر که با آن مرز مشترک دارد
-
داخل کشور
فرهنگ واژههای سره
درون کشور
-
کشور خدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کشورخدیو› [قدیمی، مجاز] kešvarxodā صاحبکشور؛ پادشاه.
-
هفت کشور
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ وَ) (اِ.) نک هفت اقلیم .
-
تازان کشور
لغتنامه دهخدا
تازان کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کشور است که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد و 37هزارگزی جنوب باختری سپیددشت و 5هزارگزی جنوب باختری ایستگاه کشور واقع است . جلگه و گرم سیر و مالاریایی است و 60 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها. محصول آنجاغلات ...
-
هفت کشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftkešvar = هفتاقلیم
-
کشور امریکا
دیکشنری فارسی به عربی
امريکا
-
کشور چکوسلواکی
دیکشنری فارسی به عربی
تشيکوسلوفاکيا
-
کشور یونان
دیکشنری فارسی به عربی
يونان
-
کشور هلند
دیکشنری فارسی به عربی
هولندا
-
امنیت کشور
دیکشنری فارسی به عربی
أمن البلاد
-
کشور اسپانیا
دیکشنری فارسی به عربی
اسبانيا
-
کشور ترکیه
دیکشنری فارسی به عربی
ديک رومي
-
کشور مغرب
دیکشنری فارسی به عربی
مغرب
-
کشور مصر
دیکشنری فارسی به عربی
مصر