کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشمو
لغتنامه دهخدا
کشمو. [ ک ِ م ُ ] (اِ) اراضی زراعتی و صحرا در اصطلاح گناباد خراسان . کشتمان . (یادداشت مؤلف ).
-
کشمو
واژهنامه آزاد
کِشْمو:(keshmw) در گویش گنابادی یعنی زمین های زراعی و باغات ، محل کشت و زرع
-
واژههای مشابه
-
کِشْمو
لهجه و گویش گنابادی
keshmw در گویش گنابادی یعنی زمین های زراعی و باغات ، محل کشت و زرع ، کشمان
-
واژههای همآوا
-
کِشْمو
لهجه و گویش گنابادی
keshmw در گویش گنابادی یعنی زمین های زراعی و باغات ، محل کشت و زرع ، کشمان