کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشفت
معنی
(کَ شَ) 1 - (ص .) پراکنده ، پریشان . 2 - (فع .) سوم شخص مفرد ماضی از «کشفتن ».
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشفت
لغتنامه دهخدا
کشفت . [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] (اِ) عبادتخانه ٔ یهود و کنیسه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). ظاهراً دگرگون شده ٔ کنشت است . رجوع به کنشت شود.
-
کشفت
لغتنامه دهخدا
کشفت . [ ک َ ش َ / ک ُ ش ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) پراکندگی . پریشانی . || پژمردگی . (ناظم الاطباء). رجوع به کشفتن شود.
-
کشفت
فرهنگ فارسی معین
(کَ شَ) 1 - (ص .) پراکنده ، پریشان . 2 - (فع .) سوم شخص مفرد ماضی از «کشفتن ».
-
واژههای مشابه
-
کَشَفْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
برطرف کردي
-
کَشَفَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
بالا زد (در عبارت"کَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا"يعني دامن لباسش را بالا زد)
-
واژههای همآوا
-
کشفة
لغتنامه دهخدا
کشفة. [ ک َ ش َ ف َ ] (ع اِ) بالارستن جای موی پیشانی . (منتهی الارب ).
-
کشفة
لغتنامه دهخدا
کشفة. [ ک ُ ش ُ ف َ ] (ع اِ) موی پیشانی بالا رسته و برگشته . (منتهی الارب ). کَشَفَة.
-
کَشَفْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
برطرف کردي
-
کَشَفَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
بالا زد (در عبارت"کَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا"يعني دامن لباسش را بالا زد)
-
جستوجو در متن
-
گلشنی دمشقی
لغتنامه دهخدا
گلشنی دمشقی . [ گ ُ ش َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن معصوم وی را از عارفان و سالکان صافی میشمرد و گوید: بدین سبب به صوفی ملقب شده است . او را در ادب پایگاهی است ، ولی شعرش متوسط است از آنجمله او را ابیاتی است درباره شیخ محی الدین عربی که گلشنی ملازم طریقت...
-
سبحات
لغتنامه دهخدا
سبحات . [ س ُ ب ُ ] (ع اِ) جایهای سجود. (منتهی الارب ). مواضع سجود. (از منتهی الارب ).- سبحات وجه اﷲ ؛ انوار اوست و جلالت وی تعالی شأنه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : لو کشفت عن وجهه لاحرقت سبحات وجهه ما ادرک بصره . (حکمت اشراق ص 16...
-
کشفتن
لغتنامه دهخدا
کشفتن . [ ک َ ش َ ت َ / ک ُ ش ُ ت َ ] (مص ) گشودن . شکافتن . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ).- برکشفتن ؛ گشودن . (از ناظم الاطباء). برداشتن : دل برگرفته ام ز بد و نیک روزگارتا پرده های راز فلک برکشفته ام . کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری ). || پراک...