کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشف
/kašf/
معنی
۱. آشکار ساختن؛ پیدا کردن.
۲. برهنه کردن.
۳. پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده.
۴. (تصوف) ظهور حقایق غیبی بر سالک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انکشاف
۲. شهود
۳. پیدا کردن، یافتن
برابر فارسی
پیبرد، یافتن، یافته، پی برد، نویاب
فعل
بن گذشته: کشف کرد
بن حال: کشف کن
دیکشنری
detection, discovery, find, finding
-
جستوجوی دقیق
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ] (ع مص ) آشکارا کردن و ظاهر کردن و برداشتن پوشش از چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (از لسان العرب ). گشاده و برهنه نمودن . (منتهی الارب ). برداشتن پوشش از چیزی . وابردن پرده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : در بسط سخن و کش...
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ش َ ] (اِ) لاک پشت . کاسه پشت . سولاخ پا. باخه . سلحفاة. سلحفاد. (یادداشت مؤلف ). سوراخ پا : چون کشف انبوه غوغائی بدیدبانگ و ژخ مردمان خشم آورید. رودکی .روی و ریش و گردنش گفتی برای خنده رادر بیابان زافه ای ترکیب کردی با کشف . (از حاشیه ٔ...
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 11هزارگزی شمال باختری مشهد و یک هزارگزی جنب کشف رود. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و دارای 153 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل ا...
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ش َ ] (ع مص ) شکست خوردن . (منتهی الارب ).
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک َ ش َ] (ع اِمص ، اِ) از عیوب خلقی در اسب . عصل . (صبح الاعشی ج 2 ص 26). || موهای پیشانی بالارسته . (منتهی الارب ). || برگشتگی مویهای پیشانی چندان که به دایره ماند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیچیدگی دمغزه ٔ اسب . (منتهی الارب ).
-
کشف
لغتنامه دهخدا
کشف . [ ک ُ] (اِ) سیم و نقره ٔ سوخته . || سواد زرگری . || زفت . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
کشف
واژگان مترادف و متضاد
۱. انکشاف ۲. شهود ۳. پیدا کردن، یافتن
-
کشف
فرهنگ واژههای سره
پیبرد، یافتن، یافته، پی برد، نویاب
-
کشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kašf ۱. آشکار ساختن؛ پیدا کردن.۲. برهنه کردن.۳. پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده.۴. (تصوف) ظهور حقایق غیبی بر سالک.
-
کشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kašaf ۱. (زیستشناسی) =لاکپشت: ◻︎ بست به صد مهر بر اطراف شط / عقد محبت کشفی با دو بط (جامی۱: ۵۲۰).۲. برج چهارم از دوازده برج فلکی؛ سرطان.۳. کوزۀ بزرگ دهانگشاد؛ یخدان.
-
کشف
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آشکار ساختن ، پیدا کردن . 2 - (اِمص .) پیدایی .
-
کشف
فرهنگ فارسی معین
(کَ شَ) (اِ.) 1 - لاک پشت ، سنگ پشت . 2 - بُرج خرچنگ ، سرطان . 3 - کوزة آبخوری سرپهن .
-
کشف
دیکشنری عربی به فارسی
فاش سازي , افشاء , بي پرده گويي
-
کشف
دیکشنری فارسی به عربی
اکتشاف , حدس , مقدمة
-
کشف
واژهنامه آزاد
یابش، یافت، یافتگی، دریافت، دریافتگی