کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشخور
/kešxvar/
معنی
=کشور
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشخور
لغتنامه دهخدا
کشخور.[ ک ُ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) کشخر : بقا باد پادشاه دادگر خسرو هفت کشخور را در داد فرمایی و مملکت آرائی . (از سندبادنامه چ اسلامبول ص 218 ص 5). محتمل است کلمه صورتی از کشور باشد. رجوع به کشخر شود.
-
کشخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ کشور] [قدیمی] kešxvar =کشور
-
کشخور
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) (اِ.) کشور؛ یک بخش از هفت بخش زمین ، اقلیم .
-
واژههای مشابه
-
هفت کشخور
لغتنامه دهخدا
هفت کشخور. [ هََ ک ِ وَ ] (اِ مرکب ) هفت کشور : بقا باد پادشاه دادگر و خسروهفت کشخور را. (سندبادنامه ). رجوع به هفت کشور شود.
-
جستوجو در متن
-
هفت
لغتنامه دهخدا
هفت . [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) عددی است معروف . (برهان ). نماینده ٔآن در ارقام هندسیه 7 و در حساب جُمَّل «ز» باشد. (یادداشت مؤلف ). از میان اعداد شماره ٔ هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده ، اغلب در امور ایزدی و نیک و گاه در امور اهریمنی و ش...