کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشتکاری
لغتنامه دهخدا
کشتکاری . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) زراعت . فلاحت . (ناظم الاطباء). برزیگری . برزگری . دهقنت .
-
cultivation 3
کشتکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کلیۀ عملیات کشت و زرع گیاهان
-
واژههای مشابه
-
قابل کشتکاری
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للزراعة
-
واژههای همآوا
-
کشت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] keštkāri زراعت.
-
جستوجو در متن
-
صالح للزراعة
دیکشنری عربی به فارسی
قابل کشتکاري , قابل زرع , زمين مزروعي
-
arable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبیاری، قابل زرع، قابل کشتکاری، زمین مزروعی
-
کشتوزرع
واژگان مترادف و متضاد
حراثت، حرث، زراعت، فلاحت، کشتگری، کشتکاری
-
فلاحت
واژگان مترادف و متضاد
حراثت، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشتکاری، کشتوزرع
-
حراثت
واژگان مترادف و متضاد
۱. برزگری، کشاورزی، فلاحت، کشتکاری، کشتگری ۲. کاشتن، کشت کردن، کشتن
-
نوآباد
لغتنامه دهخدا
نوآباد. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) جای و ملکی که نو آباد شده باشد. (آنندراج ). || از نو ساخته شده . از نو آبادشده و معمورگشته و کشتکاری شده . (ناظم الاطباء).
-
دهگانی
لغتنامه دهخدا
دهگانی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دهقانی و زراعت و کشتکاری و دهکانی . (ناظم الاطباء). دهقانی و زراعت کردن . (برهان ) (از آنندراج ).
-
زراعة
لغتنامه دهخدا
زراعة. [ زِ ع َ ] (ع اِ) حرفه و شغل کشتکاری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).