کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشاورزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشاورزی
/kešāvarzi/
معنی
زراعت؛ کشتکاری؛ فلاحت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حرث، زراعت، زرع، فلاحت، کاشت، کشت
فعل
بن گذشته: کشاورزی کرد
بن حال: کشاورزی کن
دیکشنری
agri-, agrarian, agricultural, agriculture, farming, husbandry
-
جستوجوی دقیق
-
کشاورزی
لغتنامه دهخدا
کشاورزی . [ ک َ / ک ِ وَ ] (حامص مرکب ) کشتکاری . زراعت . فلاحت . (ناظم الاطباء). برزگری . کشت . برزیگری . اَبکار. تَأریس . اکاری . زرع . مؤاکرة. حرث . احتراث . دهقنت . (یادداشت مؤلف ) : کشاورز شغل سپه ساز کردسپاهی کشاورزی آغاز کرد. نظامی .- کشاور...
-
کشاورزی
واژگان مترادف و متضاد
حرث، زراعت، زرع، فلاحت، کاشت، کشت
-
کشاورزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kešāvarzi زراعت؛ کشتکاری؛ فلاحت.
-
کشاورزی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) زراعت ، زراعت کردن .
-
کشاورزی
دیکشنری فارسی به عربی
زراعة , زراعي , علم الزراعة
-
واژههای مشابه
-
agricultural meteorology, agrometeorology
هواشناسی کشاورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ روابط میان هواشناسی و کشاورزی و استفاده از دادههای هواشناختی در بهبود کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی
-
sustainable agriculture
کشاورزی پایدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی کشاورزی که در آن با بهکارگیری حداقل نهادههای خارجی، بهغیراز کودهای آلی، جنبههای مختلف زیستمحیطی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی لحاظ شود
-
organic farming
کشاورزی زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] 1. تمام نظامهای کشاورزی که در آنها تولید محصولات کشاورزی در جهت بهبود وضعیت محیط زیست و شرایط اقتصادی و اجتماعی جوامع باشد 2. نظام تولیدی که در آن از مصرف کودهای مصنوعی، آفتکشها، مواد تنظیمکنندۀ رشد و افزودنیهای خو...
-
subsistence agriculture, subsistence farming
کشاورزی معیشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی کشاورزی که محصولات آن معمولاً تنها برای مصرف خانوادۀ کشاورز کافی است
-
agricultural waste
پسماند کشاورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماند حاصل از فعالیتهای کشاورزی
-
agricultural tyre
تایر کشاورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایر مخصوص خودروهای کشاورزی، مانند تراکتور و برخی از کمباینها
-
agricultural drought
خشکسالی کشاورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شرایط جوّی نامناسب یا محدودیت رطوبت خاک که به پاسخهای نامطلوب محصول منجر میشود
-
agricultural economics, agroeconomics
اقتصاد کشاورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مطالعۀ نحوۀ تخصیص و توزیع منابع و چگونگی بهرهبرداری از آنها در جریان تولید محصول در بخش کشاورزی
-
کود کشاورزی
دیکشنری فارسی به عربی
سماد