کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشاورز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشاورز
/kešāvarz/
معنی
۱. زارع؛ دهقان؛ برزگر.
۲. [قدیمی] محل زراعت؛ مزرعه: ◻︎ در کشاورز دین پیغمبر / این فرومایگان خسوخارند (ناصرخسرو: ۴۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زارع، زراعتپیشه، فلاح، کشتکار، ورزکار
دیکشنری
agriculturist, agronomist, farmer
-
جستوجوی دقیق
-
کشاورز
لغتنامه دهخدا
کشاورز. [ ک َ /ک ِ وَ ] (نف مرکب ) دهقان . برزیگر. کشتکار. زراعت کننده . (ناظم الاطباء) (از برهان ). کشتمند. بَردِربَه . برزگر. مُحاقِل . زارع . حاقِل . حارث . اَکّار. مزارع . اِرّیس . بَیزار. حراث . تلم . تیاز. فَلاّح : کشاورز و آهنگر و پای باف چو ب...
-
کشاورز
واژگان مترادف و متضاد
برزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زارع، زراعتپیشه، فلاح، کشتکار، ورزکار
-
کشاورز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کشورز› kešāvarz ۱. زارع؛ دهقان؛ برزگر.۲. [قدیمی] محل زراعت؛ مزرعه: ◻︎ در کشاورز دین پیغمبر / این فرومایگان خسوخارند (ناصرخسرو: ۴۷۳).
-
کشاورز
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) (ص فا.) دهقان ، برزگر.
-
کشاورز
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , زوج , فلاح , مزارع , مهندس زراعي
-
کشاورز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kešâvarz طاری: raɂyat / ra:yat طامه ای: raɂyat / ra:yat طرقی: raɂyat / ra:yat کشه ای: raɂyat / ra:yat نطنزی: raɂyat / ra:yat
-
واژههای مشابه
-
ده کشاورز
لغتنامه دهخدا
ده کشاورز. [ دِه ْ ک َ / ک ِ وَ ] (اِ مرکب ) کشاورز مقیم ده . روستایی که به کارکشاورزی اشتغال دارد. (یادداشت مؤلف ) : چو در کشت و کار جهان بنگریم همه ده کشاورز یکدیگریم . نظامی .و رجوع به دهقان شود.
-
جستوجو در متن
-
sharecrop farmer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاورز کشاورز
-
husbandman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاورز، مرد کشاورز، سرپرست خانه
-
husbandmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاورزان، کشاورز، مرد کشاورز، سرپرست خانه
-
زارع
فرهنگ واژههای سره
کشاورز
-
زراعت
فرهنگ واژههای سره
کشاورز
-
کشورز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kešvarz = کشاورز