کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشاندن
/ka(e)šāndan/
معنی
چیزی یا کسی را به طرفی کشیدن و بردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: کشاند
بن حال: کشان
دیکشنری
draw, lead, outreach
-
جستوجوی دقیق
-
کشاندن
لغتنامه دهخدا
کشاندن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص ) کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کشیدن شود. || کش آوردن . (یادداشت مؤلف ). || منجر ساختن . (یادداشت مؤلف ).
-
کشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹کشانیدن› ka(e)šāndan چیزی یا کسی را به طرفی کشیدن و بردن.
-
کشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
عائق
-
واژههای مشابه
-
به بندگى كشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
استعباد
-
به خوارى كشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
استعباد
-
به بردگى كشاندن ملتها
دیکشنری فارسی به عربی
استعباد الشّعوب
-
به ذلّت کشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
إذلال
-
جستوجو در متن
-
کَشُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
kašonnan کشاندن.
-
استعباد
دیکشنری عربی به فارسی
به بندگى كشاندن , به خوارى كشاندن , به بردگى كشيدن استثمار كردن , بهرهكشى كردن , استعمار انسانها
-
منحرف کردن
واژگان مترادف و متضاد
بهبیراهه کشاندن، گمراه کردن، از راه به در بردن
-
اجتلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ejtelāb کشیدن از جایی به جای دیگر؛ جلب کردن؛ کشاندن.
-
سُرُّنن
لهجه و گویش بختیاری
sorronan سُراندن، لغزاندن، روى زمین کشاندن.
-
perorate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ کردن، سخن بدرازا کشاندن، نطق کردن