کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشاد
لغتنامه دهخدا
کشاد. [ ک ُ ] (ن مف مرخم ،ص ) صورتی است از گشاد. مخفف کشاده = گشاده . فراخ که نقیض تنگ است . (برهان ). وا. باز. گشاد : از انفعال خون ز شفق میکنی عرق تا سینه ٔ کشاد تو در انتظار کیست . میرزا صائب (از آنندراج ).سپر حادثه ٔچرخ بود روی کشادزخم کمتر خورد ...
-
واژههای مشابه
-
کشاد دادن
لغتنامه دهخدا
کشاد دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در مقصود بر روی کسی واکردن . (آنندراج ). گشاد دادن .- کشاد دادن کار ؛ متعدی کشودن کار. (آنندراج ) : کار را دادن کشاد آلوده خود را کردنست تکیه بر دیوار در را وقت در واکردنست . محسن تأثیر (ازآنندراج ).رجوع به گشاد داد...
-
جستوجو در متن
-
کشایش
لغتنامه دهخدا
کشایش . [ ک ُ ی ِ ] (اِمص ) گشایش . (یادداشت مؤلف ). || واشدگی . گشادگی . || رهایی . || شروع . || صفا. رونق . || افتتاح . کشاد. بازکردگی .- کشایش روزی ؛ گشایش روزی . چاشت . ناشتائی . ناشتاشکن . (ناظم الاطباء).|| رونق زندگی . بازشدگی گره کار زندگی ....