کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کسیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کسیح
لغتنامه دهخدا
کسیح . [ ک َ ] (ع ص ) آنکه سنگینی در دست و پای دارد. (از اقرب الموارد). || عاجز. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). درمانده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
کسیح
لغتنامه دهخدا
کسیح . [ ک ِ ] (ع ص ) بشدت لنگ و برجای مانده . (ناظم الاطباء).
-
کسیح
لغتنامه دهخدا
کسیح . [ ک ُ س َ / ک َ ] (ع ص ) برجا مانده و لنگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). سنگین در دست و پای و دور رفتن چنانکه یک پای بر زمین کشد. (از اقرب الموارد). رجوع به کسح شود.
-
واژههای مشابه
-
کسيح
دیکشنری عربی به فارسی
لنگ , چلا ق , زمين گير , عاجز , لنگ کردن , فلج کردن
-
جستوجو در متن
-
فلج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انجماد , کسيح
-
زمین گیر
دیکشنری فارسی به عربی
حظ , کسيح
-
لنگ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرقوب , کسيح
-
لنگ
دیکشنری فارسی به عربی
عرجة , قماش السحيف , کسيح
-
عاجز
دیکشنری فارسی به عربی
ضعيف , عاجز , کسيح
-
چلا ق
دیکشنری فارسی به عربی
قماش السحيف , کسيح
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل َ ] (ص )اَعرج . عَرجاء . آنکه پای او لنگد. آنکه لنگد. که یک پای کوتاه و یا شکسته دارد. شَل . آنکه یک پای کوتاه تر دارد. اکسح . ظالع. اَقزل . آنکه یک پای شکسته یا بریده یا خشک دارد. معیوب الرِجل . کسح . کسیح . کسحان . (منتهی الارب ) : چرخ چن...