کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کسلمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کسلمند
لغتنامه دهخدا
کسلمند. [ ک َ س ِ م َ ] (ص مرکب ) (از: کسل + مند) سست و ناتوان و ضعیف || دردمند.بیمار. || کاهل و تنبل . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
هزیرة
لغتنامه دهخدا
هزیرة. [ هَُ زَ رَ ] (ع ص مصغر) مصغر هزرة، یعنی سخت کسلمند. (منتهی الارب ).
-
وخواخ
لغتنامه دهخدا
وخواخ . [ وَخ ْ ](ع ص ) فروهشته شکم فراخ پوست سست و کسلمند نامرد یا آنکه خواهش زنان ندارد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). فربه که می لرزد گوشت او. (مهذب الاسماء). ضعیف و سست وفروهشته شکم که پوست شکم وی فراخ باشد و عنین و آنکه میل به زن ندارد و کسلمند ...
-
ذوهزرات
لغتنامه دهخدا
ذوهزرات . [ هََ زَ ] (ع ص مرکب ) گول . زیان زده و مغبون در هر چیزی . و فیه هزرات ؛ او نیک کسلمند است . (منتهی الارب ). الهزرة... الکسل التام و انه لذو هزرات ؛ یغبن فی کل شی ٔ... و فیه هزرات ای کسل . تاج العروس .
-
هبنکة
لغتنامه دهخدا
هبنکة. [ هََ ب َن ْ ن َ ک َ ] (ع ص ) مؤنث هَبَنَّک . زن احمق ضعیف . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). زن گول سست . (منتهی الارب ). || زن سخن چین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(معجم متن اللغة). هَبنَکَة. (معجم متن اللغة)...