کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کسری دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کسری دار
دیکشنری فارسی به عربی
تحت
-
واژههای مشابه
-
caloric deficit
کسری انرژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] هرگونه نارسایی که به دریافت کم انرژی در قیاس با انرژی مصرفی یک فرد منجر شود
-
fractional scale
مقیاس کسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← مقیاس عددی
-
جام کسری
لغتنامه دهخدا
جام کسری . [ م ِ ک ِ را ] (اِخ ) جام شراب کسری . پیاله ای که کسری در آن شراب میخورده است : جهان ز پرتو روی تو جام کسری شدفلک ز نفحه ٔ لطف توگوی عنبر گشت . کمال اسماعیل (ازآنندراج ).در این شعر ظاهراً مقصود از کسری خسرو پرویز است . || جام بزرگ . پیاله ...
-
ایوان کسری
لغتنامه دهخدا
ایوان کسری . [ اَی ْ ن ِ ک ِ را ] (اِخ ) مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان آنرا طاق کسری یا ایوان کسری گویند. هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ «اسپانبر» در مداین موجب حیرت سیاحان است . ساختمان این بنا را بخسرو اول نسبت میده...
-
نی بر سر کسری
لغتنامه دهخدا
نی بر سر کسری . [ ن َ / ن ِ ب َ س َ رِ ک ِ را ] (اِ مرکب ) نوائی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ) : به زیر گل زند چنگی به زیر سروبن نایی به زیر یاسمن عزه به زیر نسترن سلمی یکی نی بر سر کسری دوم نی بر سی شیشم سه دیگر پرده ٔ سرکش چهارم پرده ٔ لیلی .منوچهری...
-
کم و کسری
فرهنگ گنجواژه
کم و کسر.
-
مقداری که معمولا برای کسری در اثر نشتی درنظر میگیرند
دیکشنری فارسی به عربی
تسرب
-
جستوجو در متن
-
under
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیر، کسر، در زیر، کمتر از، تحت تسلط، زیرین، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، تحت
-
باقی دار شدن
لغتنامه دهخدا
باقی دار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عمل باقی دار. کسری پیدا کردن . از حاصل عملی مالی بر ذمه ٔ کسی ماندن که از عهده ٔ ادای آن برنتواند آمد. (یادداشت مؤلف ).
-
تحت
دیکشنری عربی به فارسی
درزير , پايين , مادون , زير , در زير , از زير , پايين تر از , روي خاک , کوچکتر , پست تر , زيرين , پاييني , پايين تر , تحتاني , تحت نفوذ , تحت فشار , تحت , پايين تراز , کمتر از , تحت تسلط , مخفي در زير , کسري دار , کسر
-
حرقة
لغتنامه دهخدا
حرقة. [ ح ُ رَ ق َ ] (اِخ ) نام دختر نعمان بن المنذر که پیش از اسلام از جانب ایران امیر عرب بود و آنگاه که بعهد برادر او منذربن نعمان امارت آنان منقرض شد، و آنگاه که خالدبن ولید عراق را مسخر کرد این دختر رهبانیت گزید. او فصیحه و شاعره بود و با بعض صح...
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ل َ ] (اِخ ) ابن معبد الایادی . صاحب اغانی وی را لقیطبن معمر ذکر کرده . وی شاعری است جاهلی و به قصیدتی که در آن قوم خود را از غرور ایرانیان بیم داده است شناخته شود. رجوع به البیان و التبیین ج 1 ص 50 و حاشیه ٔ 51 و 60 شود. صاحب عقد الفرید گوید:...