کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کِز کِردن
لهجه و گویش بختیاری
kez kerdan کز کردن، غمگین به کنارى نشستن یا ایستادن.
-
کِزکردن
لهجه و گویش تهرانی
به گوشهای خزیدن
-
کِز کردن
لهجه و گویش تهرانی
قوز کردن،دولا شدن،افسردن
-
جستوجو در متن
-
چزوندن،چِزاندن
لهجه و گویش تهرانی
سوزاندن،سرخ کردن،آزار کردن ، کز دادن
-
چِز
لهجه و گویش تهرانی
صدای سرخ کردن،کِز،بوی پشم سوخته
-
dehairing
موگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جدا کردن مو از پوست لاشه ازطریق در آب جوش قرار دادن یا کز دادن یا روشهای شیمیایی
-
نعت کردن
لغتنامه دهخدا
نعت کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توصیف و تعریف کردن . ستایش کردن : مکن نعتش بدانگونه که ذاتش منفعل گرددچنان کز کمترین قصدی بگاه فعل ذات ما.ناصرخسرو.
-
گردن آزاد کردن
لغتنامه دهخدا
گردن آزاد کردن . [ گ َ دَ ک َ دَ ](مص مرکب ) آزاد کردن . از بندگی رهاندن : گرد کسی گردم کز بند جهل طاعتش آزاد کند گردنم .ناصرخسرو.
-
سریش کردن
لغتنامه دهخدا
سریش کردن . [ س ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) چسباندن . بهم وصل کردن : کز دوبال سریش کرده نشدهیچ طرار جعفر طیار.سنایی .
-
بازجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzjostan دوباره جستن؛ جستجو کردن؛ وارسی کردن: ◻︎ کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی: لغتنامه: بازجستن).
-
سپنج کردن
لغتنامه دهخدا
سپنج کردن . [ س ِ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگی کردن . گذران کردن : بزندان بدم تا به اکنون چو گنج بشادی کنون کرد خواهم سپنج . نظامی (شرفنامه ص 470). || مهمان کردن : ببازارگان گفت ما را سپنج توان کرد کز مانبینی تو رنج .فردوسی .
-
خصومت کردن
لغتنامه دهخدا
خصومت کردن . [ خ ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دشمنی کردن . عداوت کردن . پیکار کردن : خواستم کز مهربانی بوسه ای رویش زنم خشم من با من خصومت کرد و از من کین کشید. امیرمعزی .سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهی است من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی . سعدی (طیبات ...
-
بیزار کردن
لغتنامه دهخدا
بیزار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )دور کردن . جدا کردن . || براء. تبرئة. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان القرآن ) (دهار).- بیزار کردن کسی را ؛ تبرئه کردن او را. بری شمردن او را. (یادداشت مؤلف ) : زین دادگری باشی و زین حق بشناسی ...کز خلق بخلقت ...
-
بحل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] behel[l] بخشیده؛ عفو شده؛ آمرزیده: ◻︎ کس را به قصاص من مگیرید / کز من بحل است قاتل من (سعدی۲: ۵۴۱).〈 بحل کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] حلال کردن؛ از جرم و گناه کسی درگذشتن.