کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سایه کر
لغتنامه دهخدا
سایه کر. [ ی َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاه واقع در 32 هزارگزی شمال باختری سنقر و 3 هزارگزی هفت آشیان دامنه . سردسیر. دارای 270 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و رود کریجه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، ت...
-
سنگ کر
لغتنامه دهخدا
سنگ کر. [ س َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
جرس کر
لغتنامه دهخدا
جرس کر. [ ج َ رَ س ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جرس کم آواز. (بهارعجم ) (آنندراج ).
-
کِرّ آویدن
لهجه و گویش بختیاری
kerr âvidan چروک شدن.
-
کِرِّ تنیر
لهجه و گویش بختیاری
kerr-e tanir ker zadan .
-
کِر جِلنگ
لهجه و گویش بختیاری
kerjeleng خرچنگ.
-
کِر زدن
لهجه و گویش بختیاری
ker zadan نحوه قرار دادن هیزمها در تنور بهطورى که بهخوبى بسوزد و دود نکند.
-
کُرِّ کناروو
لهجه و گویش بختیاری
korr-e kenârow سوراخ سنگ مستراح، چاله مستراح.
-
کِرِّ کیک
لهجه و گویش بختیاری
kerr-e kik شیون، مویه.
-
کُر دادن
لهجه و گویش تهرانی
در آب کُر (بیش از صد من آب) شستن
-
کِرِ هَم
لهجه و گویش تهرانی
هم سن و سال
-
کر زنگو
واژهنامه آزاد
حیوانی شبیه سنجاب که مرغ و جوجه شکار میکند
-
کام و کر
لغتنامه دهخدا
کام و کر. [ م ُ ک َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مراد و هوی . از اتباع و کر بمعنی مراد و مقصود است . (یادداشت مؤلف ) : کار بی علم کام و کر ندهدتخم بی مغز بار و بر ندهد.سنایی غزنوی (از فرهنگ نظام ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ).دهر اگر خوان زندگانی ساخت خورد هر...
-
کر و فر
لغتنامه دهخدا
کر و فر. [ ک َرْ رُ ف َرر ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنگ و گریز. آویز و گریز. حمله و گریز. (یادداشت مؤلف ) : یک سوار روپوشیده مقدم ایشان که رسوم کر و فر نیک می دانست . (تاریخ بیهقی ). آبی بود در پس پشت ایشان تنی چند از سالاران کار نادیده گفتند خوش خو...
-
کور و کر
لغتنامه دهخدا
کور و کر. [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) آن که دیدن و شنیدن نتواند: محارم شاه باید کور و کر باشند یعنی ابراز اسرار شاه نکنند. مثل کسانی که ندیده و نشنیده اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کنایه از مردم بی خرد و نادان . بی بصیرت و جاهل : آنچه گف...