کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کر دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دماغ و کر
فرهنگ گنجواژه
سرکشی.
-
هِر و کِر
فرهنگ گنجواژه
حندیدن، صدای خنده، خنده پیاپی.
-
آب مضاف و آب کُر
فرهنگ گنجواژه
حد مجاز تشخیص پاکی آب.
-
واژههای همآوا
-
کُر دادن
لهجه و گویش تهرانی
در آب کُر (بیش از صد من آب) شستن
-
جستوجو در متن
-
پر کردن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. کَ دَ)(مص م .)1 - انباشتن ، لبریز کر دن . 2 - بسیار انجام دادن . 3 - (عا.) تحریک کردن .
-
pursuing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیری، دنبال کردن، تعقیب کردن، اتخاذ کردن، تعاقب کردن، پیگرد کر دن، پی گیری کردن، تحت تعقیب قانونی قرار دادن
-
دیگ نهادن
لغتنامه دهخدا
دیگ نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قرار دادن دیگ بر روی آتش . بار کردن دیگ . || کنایه از کر و فر و خودنمایی کردن . لاف زدن .
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
کوراغلی
لغتنامه دهخدا
کوراغلی . [ کُرْ اُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی از الحان ترکان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کوراغلی خواندن ؛ در مقابل حقی سخنان بی اساس و غیرمنطقی گفتن . جوابهای بی سروته به تقاضای حقه ٔ کسی دادن . انکار وام خود کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| قط...
-
شنوائی
لغتنامه دهخدا
شنوائی . [ ش َ / ش ِ ن َ ] (حامص ) شنوایی . حالت شنوا. استماع و سمع. (ناظم الاطباء). سَماع . (دهار). سمع. (صراح ). شنود. شنونده . سامعة. (یادداشت مؤلف ). || قوه ٔ سامعه . حس سامعه : خذاء؛ سبکی و سستی شنوائی . وقر؛ رفتگی شنوائی . (منتهی الارب ).- شنو...
-
جوش کردن
لغتنامه دهخدا
جوش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بغلیان آمدن . (فرهنگ فارسی معین ) : می که آتش ندیده جوش کندچون به آتش رسد خروش کند. اوحدی .|| اضطراب و بی تابی نمودن . || شور و شوق نشان دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : کرّ اصلی کش نبود آغاز گوش لال باشد کی کند در نطق جو...
-
شور نمودن
لغتنامه دهخدا
شور نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ستیزه کردن : ظالمی کآنچنان نماید شورعادلانش چنین کنند به گور. نظامی . || بانگ و غرش نمودن : شنیده ام که همیشه چنان بود دریاکه بر دو منزل از آواش گوش گردد کرهمی نماید هیبت همی نماید شورهمی برآید موجش برابر...
-
کرنا
لغتنامه دهخدا
کرنا. [ک َ ] (اِ مرکب ) کرنای . کرنی . نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای . خرنای . نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان ) به هن...
-
رقصیدن
لغتنامه دهخدا
رقصیدن . [ رَ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از رقص عربی . پای کوفتن . بازیگری کردن . کون و کچول کردن . پای بازی کردن . وشتن . (یادداشت مؤلف ). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن . پای کوفتن . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : چه برای کر بزنی چه برای...