کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کر دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کر دادن
لغتنامه دهخدا
کر دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در آب کر تطهیر کردن . شستن متنجسی با آب کر. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
کِر
لهجه و گویش گنابادی
ker در گویش گنابادی یعنی خنده ، تمسخر ، نیشخند
-
کَر
لهجه و گویش بختیاری
kar کَر، ناشنوا.
-
کُرّ
لهجه و گویش بختیاری
korr پسر.
-
کِرّ
لهجه و گویش بختیاری
kerr چروک، ناصاف.
-
کِر
لهجه و گویش تهرانی
نقش ،قالب :تو () کسی رفتن
-
کِر و کِر
فرهنگ گنجواژه
1ـ صدای خنده بلند، حرکت آهسته 2ـ کر و کر کردن، با کشیدن پا به زمین به آهستگی حرکت کردن، آرام زندگی کردن، لِخ لِخ کردن، فِس فِس کردن.
-
کِر( و)کِر کردن
لهجه و گویش تهرانی
کاسبی ضعیف،،لِخ لِخ کردن،مدارا کردن
-
کر کردن
لغتنامه دهخدا
کر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصمام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). صَخ ّ. (تاج المصادر) : بانگ زله کر خواهد کرد گوش هیچ ناساید به گرما از خروش . رودکی .ای امتی که ملعون دجال کر کردگوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب . ناصرخسرو.خاموش تو که گوش ...
-
کر کردن
لغتنامه دهخدا
کر کردن .[ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن . بچه های بسیار تولید کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کر کشیدن
لغتنامه دهخدا
کر کشیدن . [ ک ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی . (یادداشت مؤلف ). || با بول خود تر کردن جامه ٔ کسی را. بمزاح گویند: بچه ، مرا کر کشید؛ یعنی جامه ...
-
کر نشستن
لغتنامه دهخدا
کر نشستن . [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است . مالی را به وام گرفتن و اظهار افلاس یا انکار کردن . مالی را به غصب متصرف شدن و انکار کردن . پس از وام بسیار کردن گفتن که ورشکست هستم و هی...
-
گل کر
لغتنامه دهخدا
گل کر. [ گ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 5500گزی خاور مراغه و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مراغه به میانه . هوای آن معتدل و دارای 101 تن سکنه است . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات و نخود است . شغل اهالی زراعت ...
-
گوندی کر
لغتنامه دهخدا
گوندی کر. [ گُن ْ ک ِ ] (اِخ ) نخستین پادشاه بورگُنْی است که ناحیه ٔ رن ، ژنو و وین را تا لیون در تحت حکومت خود درآورد و با رومیها متحد شد و علیه آتیلا جنگید. وی در این جنگ با آتیلا به سال 436 م . کشته شد.